یادداشت‌های روزانه‌ی من

یادداشت‌های روزانه‌ی من

دچار یعنی عاشق!!
و فکر کن که چه تنهاست اگر که
"ماهی کوچک"
دچار دریای بیکران باشد ..
.
.
من در اینستاگرام:

Instagram
Categories
Archive

سرگشته ی محضیم دراین وادیِ حیرت..

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۲۵ ب.ظ
می دونی چیه ؟ نه که ناشکر باشم ها. اما دوست داشتم الان توی یه دِهی زندگی می کردم. صبح به صبح می رفتم تپه های جلوی خونمون گل می چیدم، میذاشتم توی گلدون گرد شیشه ایه که یه روز وسط راه وقتی داشتم می اومدم خونه خریدمش. با خودم گفتم اگه بذاریمش روی میز ناهار خوری بعد هر وقت که دوست داشتم حالم عوض شه برم باغ گل یه دسته گل بخرم بذارم توش. اما خب فکر کنم از تپه بچینم لذت بخش تر باشه.
آره، داشتم می گفتم. گاوم داشته باشم . داشته باشم ؟ ..  نه گاو دوست ندارم حقیقتش. دردسرش زیاده. زورمم نمی رسه جا به جاش کنم. بعدم عصبانی شه ممکنه لگد بزنه پرت شم. احتمالا خونه ی نُقلیم که اصلا دوست ندارم رنگ و بویی از شهر نشینی داشته باشه جای گاو نداره. گوسفند بهتره. ولی یه وقت حشره ای چیزی نداشته باشه ؟ بیخیال فوقش یه هفته اذیت میشم بعدش عادت می کنم.
خلاصه باید یه طویله باشه . وقتایی که دلم تنگ میشه برای اینترنت گردی، شعر خونی، اینستاگرام و وبلاگم برم بشینم توی همه ی کاه ها با حیوونام حرف بزنم. بهتر از اینه که بی خودی وقت بذارم. خیلی که دلم تنگِ شعرخونی شد قلم و کاغذو بر میدارم شروع می کنم شعر گفتن بعد یه مدت یه شاعر فوق العاده می شم. آره می شم پس چی !
آخ راستی . اصلا چیزی که هست اینه که باید یه جعبه کتاب ببرم. چند تا هم کتاب شعر می خرم که اولاش بهم سخت نگذره. یه باغچه کوچولو هم سبزی می کارم. من که اصلا سبزی دوست ندارم. ولی مامان میگه سبزی حتما باید سر سفره باشه ! باید ؟ خب باشه فقط شاهی می کارم. سیب زمینی و هویج و کاهو هم می کارم. همش در میاد ؟ باید برم یه موقعیت جغرافیایی زندگی کنم که همش در بیاد.
تلفن نمی خوام داشته باشم. هر کی دلش برام تنگ شد باید سر زده بیاد دیدنم. اینجوری کِیفشم بیشتره. یه چمدون با خودم می برم. چند دست لباس گل گلی خوشحال! چادر و جانماز . یه عالمه هم پارچه می گیرم تا زمستون وقت زیاده چرخ خیاطی هم می برم همش لباس می دوزم. بلد نیستم اما می تونم، می دونم که می تونم. مجبورم که بتونم. کاموا اینا هم می برم. آخرین باری که شال گردن بافتم سال قبل نه قبلیش بود که اولِ زمستون شروع کردم، اولِ زمستون سالِ بعد تموم شد !! خیلی برنامه ریزیم دقیق بود !!
دیگه چی می خوام؟ خب فکر کنم فعلا بس باشه. خمیر دندون مسواکمم بردارم حله! من حساب کردم هر سه ماه یه بار یه خریدی چیزی داشته باشم می رم بقالی نزدیکِ شهر. پول از کجا بیارم؟ مرغ و خروسم دارم خب ! تخم مرغ و بعضی از اون جوجه هایی که مرغ شدنو می فروشم. پولشو به یه زخمی می زنم!

فکر می کنی چقد دووم میارم ؟
به زمستون سال بعد نمی کشه !
۹۵/۰۵/۱۸

نظرات  (۹)

فانتزی قشنگیه ، ولی نمیشه ، زن و بچه نمیذارن!
به فرض هم که بشه ،
من جای کاغذ و قلم ، یک عالمه کتاب میبردم واسه خوندن...
حدود 100 جلدی هست که در نظر دارم !
پاسخ:
خب با زن و بچه ها برید !!
فقط درامد و اینا رو نمیدونم ! یه فکری باید براش بشه
باشه ، الان تو راهیم! :|
پاسخ:
خدا به همراهتون !
مواظب بچه ها باشید !!
پیش پای شما یکی شونو گرگ برد ! استیکر نگاه چپ چپ
پاسخ:
برگردید بزرگوار
خیلیم ناراحت شدید ظاهرا !
الان برف گیر شدیم ، نه راه پس داریم ، نه راه پیش ! :|
سلام این همون چیزی بود که با قسمت ابوت ماهی انتظار داشتم
یک روز شمالی خواهم شد به نظرم راه حل مناسبش اینه از شمال زن بگیرم

ولی راجع به این زندگی که گفتید واقعا خوبه به خصوص اگه بخواید نویسنده بشید درآمدم از فروش کتابتون به دست میارید


پاسخ:
دقیقا به قسمت نویسندگی شم فکر کردم.

پس ان شاالله قسمتتون شه یه دونه بهترینش ..
۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۴ علی رسولان
شاهی 
چرا بعضی ها فقط شاهی دوس دارن میون اون همه سبزی؟

اول ناشکری رو خوندی یا اول اینو نوشتی بعد ناشکری رو خوندی؟ 
پاسخ:
مال شما رو نخونده بودم. اول نوشته بودم بعدا پست شما رو خوندم. می تونید ساعتاشم نگاه کنید !! ورود به وبلاگ و ساعت متن !


نمیدونم چون مزه ی تند و تیزی نداره شاهی دوست دارم.
ما شمالی ها هم حال و حوصله ی این کارها رو نداریم که! فقط از بشریت خسته که میشیم خیلی سریعتر میتونیم به طبیعت برگردیم برای تجدید قوا...
پاسخ:
البته من شمال مد نظرم نبود :دی

ولی خب بازم خوش به حالتونه ;)
۱۹ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۵ علی رسولان
کلن اون اولش جالب بود 
می دونی چیه، نه که ناشکر نباشم ها ...
۱۹ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۱ مصطفی فتاحی اردکانی
دلم خواست ببنویسم
پاسخ:
چه خوب .. حتما این کارو بکنین ..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">