یادداشت‌های روزانه‌ی من

یادداشت‌های روزانه‌ی من

دچار یعنی عاشق!!
و فکر کن که چه تنهاست اگر که
"ماهی کوچک"
دچار دریای بیکران باشد ..
.
.
من در اینستاگرام:

Instagram
Categories
Archive

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۰ ثبت شده است

اول و آخر...یار

در این جشنواره فیلم فجر،سعادت(!!) پیدا کردیم و دوتا ازفیلمهایش را رفتیم دیدیم. اولی که "ضد گلوله" بود به کارگردانی مصطفی کیایی با اینکه فیلم جنگی بود اما بار معنوی نداشت ...یعنی شاید یک چیزایی میخواست مطرح کند اما به درد بچه مذهبیا نمیخورد.یعنی از لحاظ مذهبی ضعیف بود... حالا بازهم خدا پدرش را بیامرزد یه داستان مشخص داشت. این که خودش میخواست بمیرد ولی چون نیتش اون چیزی که باید نبود حتی سرباز عراقی هم که بالای سرش آمد تا تیر را بزند نزد میگفت شبیه پدرمه! شبی هم که خواب دید شهید میشود فردایش قطع نامه صادر شد!!!


دومین فیلم هم "پله ی آخر"بود، به کارگردانی نویسندگی و تهیه کنندگی علی مصفا،بازیگرانش هم لیلا حاتمی،علی مصفا و...

از داستانش بگویم که اصن نفهمیدم چی شد! انقد فیلم گنگ و مسخره بود که واقعا احساس کردم اینها چی فکری کردن باخودشان تا یه سوژه ای به ذهنشان خطور میکند فیلم میسازند، نه پیام داشت نه خنده به لب اورد نه اخم به صورت نه هیچی انگار مجسمه نشستی مجسمه پاشدی. بنده خدا خواسته بود فلش بک کار کند انقد بد و مبهم کار کرده بود قول میدم خودش هم نفهمیده بود چه ساخته. یک جورایی احساس کردم میخواسته تقلیدی از فیلمی کار کند شاید مثلا "لاست" که فلش بک در آن کار شده بود که آن کجا و این کجا!با اینکه بنده علاقه ی خاصی به فیلم های برگشتی دارم ولی این... حالا جالب اینجاست که بعضی ها که اصلا فیلم را نمیفهمند نفهمیدن را جز کلاس کار میدانند که چقدر فیلم و فیلم نامه قوی بود!!!!!

اما انصافا هم علی مصفا هم لیلا حاتمی با اینکه کل فیلم بسیار بیخود بود (و تهویه نا مناسب سینمای پر ادعا، کسالت روح را دو چندان کرده بود)اما با این صحبت ها بازیگری قوی ای دارند!


فیلم که تمام شد من فکر میکردم فقط من و برادرم نظرمان این است اما در بیرون سینما  دیدم  نه همه اعصاب ها خط خطی ست!

یعنی فقط خودش و همسرش رو میخواست یک جوری مطرح کند یا شایدم مشکلات بازیگری که ان چنان هم نتوانست نشان بدهد!! و این را هم بگویم منه مخاطب احساس کردم با تفکر کاملا غربی این فیلم ساخته شده. توهینی به قشر خاصی نداشت به جز یک جا که یکی از مریض ها توی یک قسمتی از فیلم بی فرهنگ بازی در اورد و پاشد بدون اجازه رفت دنبال دکتر خارج از نوبت،که اون شخص ریشو بود! خیلی مطرح نکرده بود این چیزها را اما ریز ریز کارشو کرده بود!

حالا بازهم ضدگلوله چهارتا چیز خنده دار داشت این که پیام هم نداشت البته چرا متوجه شدم که جدیدا برای شادی اموات میخوانند آن هم چه! ...آواز!

همین!

۸ نظر ۲۱ بهمن ۹۰ ، ۱۲:۰۴
ماهے !!

اول و آخر...یار

علم میگوید ماهی به خاطر دور شدن از آب، به دلایل طبیعی ،میمیرد...
اما هرکس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد، تصدیق میکند که ماهی از بی آبی به دلیل طبیعی نمیمیرد.
ماهی به خاطر آب خودش را میکشد! خشم...عجز...تنهایی...این ها لغاتی علمی نیستند...
"قسمتی از کتاب ارمیا... " رضا امیر خانی"

جلد جدید

جلدقدیمی

پ.ن:هرچی گشتم نتونستم فایل جاوا یا پی دی افش رو پیدا کنم:(
همین!
۱۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۰ ، ۱۴:۰۳
ماهے !!

اول و آخر... یار

وارد مترو که میشی خسته از همه جا چشمت میگرده دنبال یه صندلی خالی... اگه پیدا کنی که میدویی سمتش میشینی اگرم نه که اون جا دیگه فروخته شده و نمیتونی تصاحبش کنی(!!)و باید تا آخر وایسی و این فاجعه رو تحمل کنی ... .

هنوز مترو راه نیفتاده سیل دست فروش ها به سمتت روونه میشه! : شارژ، دستبند، گوشواره، انواع بدلیجات، تل سر، لوازم آرایش، آینه، بلیز شلوار، لواشک، آلوچه، دستمال، دعا و هزار هزار چیز دیگه!!

بسه دیگه ! مگه بازاره؟؟! مترو هم باید جای کاسبی بشه؟؟کم سرمون درد میگیره از دیدن صحنه های نافرم خیابون و خستگی روزانه و فکرای جورواجور حالا باید ده نوع صدای نکره رو در یک آن اونم نه با ولوم پایین بل با بالاترین حد فریاد(!)تحمل کنیم ....

ازاینش که بگذریم چیزی که واقعا رو اعصاب آدم میدوئه کارای بی عقلی بعضی ادماست !!! میدونی قسمت مخصوص بانوان رو برای چی گذاشتن واسه ی اینکه شمای خانوم راحت تر باشی و صد البته نه به این معنا که اونجا رو با خونت اشتباه بگیری و شالتو بندازی که کاملا هم از مردونه پیدایی!!هرچند اون شال سر کردنت با نکردنت هیچ فرقی نداره! ببین خواهر من ! قسمت مخصوص خواهران رو گذاشتن که تو نری قاطی مردا!! بین دو تا مرد نشستی10 تا مردم بالا سرت! واقعا خجالت نمیکشی؟؟ ببین اینا فقط فقط بحث دین و مذهب نیست! بحث شعوره، بحث تربیت ناصحیح خانواده هاست، بحث حیا وعفت دخترانه و خانومانست!،بحث عقلته...بحث فقر فرهنگیه!! قبول کنیم که بعضی ها واقعا فرهنگ وسایل نقلیه عمومی رو ندارن واقعا چرا؟؟

همین!

پ.ن: قبلا تو وبلاگ قبلیم نوشته بودم!:)

۱۸ نظر ۰۶ بهمن ۹۰ ، ۱۲:۱۹
ماهے !!

اول و آخر... یار

نفس رو نباید کشت ...نباید خفه کرد! باید افسارشو بگیری دستت هر طرف که خودت میخوای بکشونیش...

یه دبیر ادبیات داشتیم سال  دوم دبیرستان تعریف میکرد یه درویشی عاشق فالوده بوده  از طرفیم میخواسته نفسشو تربیت کنه که دیگه هوس  بیخودی به سرش نزنه ، پس چی کار میکنه ؟ میره 15سال تو فالوده فروشی کار میکنه و لب نمیزنه به فالوده تا اینکه اجلش میرسه!

اونوقتا با خودم میگفتم خب مشکل داشته! سر یه چیز دیگه امتحان میکرد نفسشو ... خوردنیو که نمیشه نخورد! اما حالا میبینم اتفاقا سر همون مسخره ترین چیزی که خیلی  دلت میخواد انجام بدی ، نباید انجام بدی تا حسابی افسار نفستو بگیری دستت...

امام علی ع میفرمایند: من نفس خود را با  تقوا ریاضت می­دهم. نفس انسان مانند حیوان سرکشی است که هر از چند گاهی می­خواهد بگریزد و سرکشی کند پس انسان باید با ریاضت آن را مهار کرده و به راه آورد. نهج البلاغه، نامه 45، بند 10

حالا اصلا خود تقوا یعنی چی؟ یادمه یک بزرگی میگفت  تقوا مثل این می مونه که توی یه بیابون پر از خار مجبور باشی بری و جوری قدم برداری که این خار ها  تو پات نره ..اذیتت نکنه ...

کسی که با تمرین بخواد حیوان سرکشی را رام کند می گویند آن را ریاضت می دهد و «رائض» کسی است که با تمرین حیوان سرکش را رام می کند.

همین!

۹ نظر ۰۴ بهمن ۹۰ ، ۱۰:۵۵
ماهے !!