یادداشت‌های روزانه‌ی من

یادداشت‌های روزانه‌ی من

دچار یعنی عاشق!!
و فکر کن که چه تنهاست اگر که
"ماهی کوچک"
دچار دریای بیکران باشد ..
.
.
من در اینستاگرام:

Instagram
Categories
Archive

۱۷ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

بسم رب الح س ی ن (علیه السلام)

در بخشی از دعای چهل و هفتم صحیفه ی سجادیه می خوانیم:" ای خدایی که ائمه را حجت بر بندگانت قرار دادی.. ".

حال این به چه معناست؟ 

در تبعین جایگاه شناسی بخش امامت از نظرگاه امام سجاد(علیه السلام) این را می فرمایند: ائمه حجت بر مردم هستند که حجت به معنای دلیل و برهان است که دو بار معنایی دارد یکی معرفتی و دیگری حقوقی. بار معرفتی این است که ائمه گفتارشان، کردارشان و رفتارشان برهانی است آشکار بر صفات خدا. یعنی در فعل این که بنده هستند و مخلوق خدا رفتارشان نشان گر وجود خدا بر روی زمین است.

در رابطه با بار حقوقی و جزایی که با وجود امامی که حجت است دیگر عذری برای انحراف از حق باقی نمی ماند. *


+ حضرت آقا در رابطه با امام سجاد(علیه السلام) می فرمایند: امام سجاد(علیه السلام) کمر بست به تعلیم اخلاق و تغییر اخلاق در جامعه ی اسلامی. چرا؟ چون طبق تحلیل آن امام بزرگوار مشکلات اساسی دنیای اسلام که به فاجعه ی کربلا انجامید یک بخش مهمی ناشی بود از انحطاط اخلاق مردم و فساد اخلاقی مردم. اگر مردم از اخلاق اسلامی برخوردار بودند، یزید، ابن زیاد، عمر سعد و دیگران نمی توانستند آن فاجعه را بیافرینند.


* متن بالا نقل به مضمونی بود از برنامه ی پیشوای عارفان رادیو معارف.. 28 آبان.. ساعت 8:40 که خیلی دلم میخواست در همان زمان گوش بدهم لیکن با توجه به خاصیت دانلود آرشیو برنامه ها از این سایت توفیق گوش دادن نصیبم شد. سخنران خوش صحبتی بودند جناب امیر محسن عرفان و مثال های اخلاقی که زدند بنده را به فکر فرو برد.

همین! 

۷ نظر ۳۰ آبان ۹۳ ، ۲۰:۰۰
ماهے !!

اول و آخر... یار

کربلا نرفته بود، ولی شده بود یک وقت هایی که توی حیاط  ایستاده یا توی خانه نشسته، دستش را به نشانه ی احترام بگذارد روی سینه اش و بگوید:"السلام علیک یا ابا عبدالله... ". بعد تو انگار می کردی که جلوی ضریح ایستاده... .

+ photo by mahi !

همین!

۳ نظر ۳۰ آبان ۹۳ ، ۱۹:۰۹
ماهے !!

بسم رب الح س ی ن (علیه السلام)

رادیو معارف گوش می دادم. حاج آقای "ملا نوری" نامی در حال سخنرانی برای غم سید الساجدین بودند که سخنانشان را جالب یافتم و سوالی که همیشه درذهن داشتم را پر رنگ تر کردند. سخن ایشان را به مضمون در اینجا نقل می کنم شاید برای شما هم جالب باشد:

یک زمانی از معاویه پرسیدند چرا یزید را انتخاب کردی؟ گفت خلافت یزید از قضای الهی بود!!

عبید الله بن زیاد همین حرف را در مقابل امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) زد و گفت دیدید خدا ما رو پیروز کرد؟ (قضای الهی بود!) .. امام فرمودند :

من برادری به اسم "علی" داشتم که مردم کشتند، پدرم را مردم کشتند خدا نکشت...

قضا و قدر به منزله ی روح و جسم می باشد ( که منظور ایشان را دقیق متوجه نشدم که خب به چه معنا در این جا؟!)

و در ادامه ی روایت سخنان امام را ادامه دادند که : ظالم ترین مردم کسی است که ظلم ظالم را عدل بداند و عدل را ظلم!**


حال سوال بنده این است که خدایی که برگی به اذن او نمی افتد چطور ممکن است شهادت سید الشهداء جز قضا و قدر نباشد؟ و ای کاش، ای کاش منبع این روایت را هم ایشان بیان می داشتند...


*شاعر حضور یافته در رادیو معارف حامد اهوَر

**برنامه ی زینت عابدان ویژه شب شهادت امام سجاد (علیه السلام)... رادیو معارف... 19:15


+ این نوا را هم در همان برنامه شنیدم (+) فوق العادست....

همین!


۸ نظر ۲۷ آبان ۹۳ ، ۲۱:۴۵
ماهے !!

بسم رب الح س ی ن (علیه السلام)

توی این محرّمی که کلی روضه گوش دادیمُ خواندیم،  دو تا اصطلاح شنیدم که وقتی عمیقا به آن فکر کردم، دلم واقعا به درد آمد. 

اعراب برای هر حالت و لحظه ای اصطلاح دارند، مثلا ماهی ای که از آب دور افتاده باشد، در لحظه ی اول جست و خیز زیادی دارد و اگر آب به او برسانند زنده می ماند. کمی که بگذرد هر چند وقت یک بار خود را تکانی می دهد و تلاش می کند به آب برسد، باز آرام می شود و دوباره جست و خیز می کند. در این لحظه هم اگر آب به او برسد زنده می ماند. لحظه های بعد که دیگر از یافتن آب نا امید است و تنها هر از چند گاهی بی رمق دهانش را آرام باز و بسته می کند... خیلی آرام و بی حال... . این لحظه ها، لحظه های آخر اوست یعنی چه به او آب برسد چه نرسد فایده ای ندارد... به این لحظه ی آخر "تَلَظّی" می گویند. خیال کن ماهی بیرون از آب را... تلظی یعنی علیِ اصغر(علیه السلام)*.

یا مثلا گنجشکی را فرض کن که زیر باران شدیدی مانده باشد برایش سه حالت  ایجاد می شود. من که حالاتش را ندیده بودم از کسی پرسیدم، شنیدم که اول خودش را جمع می کند بعد می لرزد و آرام آرام قدم بر می دارد. این را اعراب می گویند "گنجشک باران دیده".  خیال کن گنجشک زیر باران را... گنجشک باران دیده یعنی حضرت زینب(سلام الله علیها)**.

+ photo by mahi !

*امام حسین(علیه السلام) وقتی علی اصغر (علیه السلام) را روی دست گرفته بودند فرمودند: یا قوم ام لم ترحمونی فرحموا.هذا الطفل الصغیر اما ترونه کیف یتلظی عطشانا؟ ... نمی بینید که این کودک از تشنگی چگونه دهان خود را باز و بسته می کند؟

** این را در روز عاشورا  از فرزندِ شیخ حسین انصاریان شنیدم. که دقیقا همان حالات بود.

همین!

۱۰ نظر ۱۸ آبان ۹۳ ، ۲۰:۰۷
ماهے !!

بسم رب الح س ی ن (علیه السلام)

راهنمایی بودم. بغل دستی خوبی هم داشتم ولی همیشه موقع درس جواب دادن هول می کرد. یک بار قبل از این که معلم عربیِ مان از او سوالی بپرسد، به گریه افتاد.  راستش درسش را هم نخوانده بود. معلممان مثالی زد به این مضمون که:"چرا مثل این زنایی که توی روضه ها هنوز مداح نخونده گریه می کنی؟ دیدین بچه ها ؟ اصلا مداح داره یه چیز دیگه می گه، طرف "های های" می زنه زیر گریه ! خب خانم صبر کن گوش کن ببین روضه خون چی میگه!" بچه ها هم همه زدن زیر خنده!

تمام محرم های این چند سال این داستان توی ذهنم بود. آن سال ها خیلی هم دقت می کردم که، ظاهرا معلممان راست می گفت.

ولی راستش را بگویم این شب ها توی هیئت خیلی خوب فهمیده ام که دلی که گرفته باشد، دلی که شکسته باشد، کاری ندارد که مداح چه می گوید، کافی ست او دم بگیرد و ما بفهمیم که چه مأمنی آمده ایم و شروع کنیم به زار زدن، بلکه م دست نوازش و آرامشی بر سر این کمترین بکشند . که الحق چه خوب استخوان سبکمان می کنند بعد هر روضه...

آقا جان ما هول کرده ایم، درس های مان راهم خوب نخوانده ایم... اما... تو بکش خط به خطای همه ی ما...

همین!

۱۳ نظر ۱۵ آبان ۹۳ ، ۱۸:۱۷
ماهے !!
بسم رب الح س ی ن (علیه السلام)

امروز حسین(علیه السلام) ...
                                          ح س ی ن (علیه السلام)
                                                                               می شود...
تشنه، گرسنه...
ذوالجناح با یال خونین خبر داد...

+ در روضه ی ارباب جا دارد آدم جان بدهد........ 
+ در این روز خوردن و آشامیدن، بخصوص از غذاهای لذیذ، نامناسب است...*
التماس دعا

منابع تاریخی:*توضیح المقاصد: ص3

                          مسارالشیعه: ص25.

همین!

۸ نظر ۱۳ آبان ۹۳ ، ۱۰:۳۱
ماهے !!
بسم رب الح س ی ن (علیه السلام)
+ photo by mahi !
و لعن الله ابن مرجانه و عمر پسرِ سعد را
که خوشحال بودند از کثرت سپاهشان...*
شمر، به خیالش امان نامه اش را قبول می کنند!
از طرف امیرشان می گفت امان نامه برای این باشد که به خاطر حسین(علیه السلام) خودتان را به کشتن ندهید!!
هُم لا یفقهون!
عموی مان عباس(علیه السلام) فرمود:
"لعنت خدا بر تو و بر امیرِ تو (و بر امان تو) باد...
ما را امان نامه می دهید در حالی که پسرِ رسولِ خدا در امان نباشد؟!" **
به گمانم ابرها هم برای مظلومیت پسرِ رسول خدا دلشان گریه می خواست... مثلِ منِ الآن...

امروز عمو... سه بخش دارد...

...دست... بدن... دست...

و الله ان قطعتموا یمینی‏ انی احامی ابدا عن دینی‏...

پ.ن : شنیدنی : (+)

منابع تاریخی:*کافی: ج 4، ص 147

                     **از مدینه تا مدینه: ص 381-382

همین!

۶ نظر ۱۲ آبان ۹۳ ، ۱۱:۲۰
ماهے !!
بسم رب الح س ی ن (علیه السلام)

آب... نایاب...شد...*

همه ی لذت یک پدر به این است که قد و بالای جوانش را ببیند برای همین زمانی که حضرت علی اکبر(علیه السلام) اذن میدان می گیرند ، پدر از ایشان می خواهد که

سر راهت دم آن خیمه کمی راه برو...

حالا شما حسابش را بکنید، زمانی که حضرت ارباب بالای سر جوانش بود عمه ی سادات کنارشان رفت تا او را با خود ببرند حسین بن علی (علیه السلام) فرمود زینب من زیر شانه هایش را می گیرم، شما هم پاهایش را، اما همین که قصد بلند کردن بدن را کردند دیدند نمی شود بدن را بلند کرد. امام حسین (علیه السلام) عبای خود را گشودند تا بدن "اِرباً اِربا" را داخل آن بگذارند... **

خواهم که بوسه ات زنم،اما نمی شود
جایی برای بوسه که پیدا نمی‌شود

ای پاره‌پاره‌تر ز دلِ پاره پاره‌ام
گفتم بغل کنم بدنت را .. نمی‌شود

امروز وقتی حسین بن علی(علیه السلام)
پسرَش، علیِ اکبرَش، جانَش را به میدان می فرستد،
می پرسد که علیِ اکبرَم، مرگ را چگونه می بینی؟!
می شنود: "بابا جان مرگ در راه شما عشق است برای من..."

+ جوانان بنی هاشم بیایید...
+باید کفن به وسعت یک دشت آورم/در یک کفن که پیکر تو جا نمی‌شود
+زخم قلب پدر از جسم پسر بدتر بود/ اِرباً اِربا دلِ بابای علی اکبر بود...
+ روضه ی علی اکبر(علیه السلام) بسی جگر سوز است...
+ شنیدنی : (+)

منبع تاریخی:*قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 81

               **کتاب گودال سرخ

همین!

۲ نظر ۱۱ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۶
ماهے !!
بسم رب الح س ی ن (علیه السلام)

عمرِ سعد
آمد که ملاقات و گفتگو کند با شما
ابن زیاد ماجرا را شنید
دستور منع آب داد...*
آب فرات منع شد**
گهواره ای دیگر نجنبید.. آه .. دل رباب.. قدم های رفت و برگشت ارباب..

+نفس سوختگان دود شده..

منابع تاریخی:*قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 63

                     ** فیض الاسلام، ص 146

همین!

۴ نظر ۱۰ آبان ۹۳ ، ۱۲:۵۳
ماهے !!
بسم رب الح س ی ن (علیه السلام)
جمع شده اند کنار فرات با طبل و دهل!
سه هزار مرد خونریز...
در اصل
با عزت ترین افراد روی زمین را
محاصره کرده بودند!
آری اولین محاصره از این جا آغاز شد..
دستورش را عمرِ سعد(لعنت الله علیه)  صادر کرده بود!*

حضرت قاسم(علیه السلام)
چشید طعمِ شیرین تر از عسل را
از دستِ
تلخ ترینِ مردمان...

*منبع تاریخی: از مدینه تا مدینه، ص360 

همین!

۶ نظر ۰۹ آبان ۹۳ ، ۱۰:۱۲
ماهے !!

بسم ربّ الح س ی ن (علیه السلام)

فردا وقتی حبیب را می فرستی به قبیله ی اسد برای یاری خواستن

قبول می کنند که بیایند...

ولی

عمر سعد از جاسوسان می شنود

عده ای را دوان دوان می فرستد که مانعشان شود...

اسدیان درگیر می شوند

شهید و زخمی هم...

بقیه شان هم فرار...*

خدا نیاورد فردایی را که بخواهم فرار کنم...
منِ مدعیِ منتظرِ مهدی(عجله الله تعالی) ...

+ اهل کرم بر فقیر سخت نگیرند/ مطمئنم با دلم کنار می آید...

*منبع تاریخی: الوقایع و الحوادث: ج 2، ص 149

همین!

۴ نظر ۰۸ آبان ۹۳ ، ۱۰:۳۰
ماهے !!

بسم ربّ الح س ی ن (علیه السلام)

+ photo by mahi!

لعنت کند خدا کسی را که

فتوای تحریص کردن مردم

به کشتن امام حسین (علیه السلام) را صادر کرده بود به ابن زیاد،

برود در مسجد کوفه خطبه بخواند...

شریح قاضی را می گویم!

منبع تاریخی: الوقایع و الحوادث: ج 2 ص 124

همین!

۴ نظر ۰۷ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۰
ماهے !!

بسم ربّ الح س ی ن (علیه السلام)

نامه نوشتی برای اهل کوفه...

قاصِدَت (قیسِ بن مسهر صیداوی) را مأمورین بین راهی گرفته بودند...

بر ضدّ یزید و ابن زیاد، سخن گفته بود...

سخن گفته بود و شهیدش کردند... *

عمربن سعد برای قتلَت وارد کربلا شد...

خیمه بر افروخت...

لشگرگاه ساخت، با 6 یا 9 هزار سوار...

برای قتلِ تو...

قتل ِ پسر ِ فاطمه (سلام الله علیها)...**


+با دست کوچک آمده، اما بزرگی ها کند/ با دست های کوچکش بس عقده ها را وا کند.... یا رقیه (سلام الله علیها)


 منابع تاریخی:*قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 41

                     ** قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 40

همین!

۴ نظر ۰۶ آبان ۹۳ ، ۱۱:۲۱
ماهے !!

بسم ربّ الح س ی ن(علیه السلام)

وارد "غاضریه"  یا "شاطئ الفرات" شدی...

پرسیدی نام دیگری هم دارد؟

شنیدی: "کربلا"...

قربان آهی بشوم که از تهِ دل کشیدی....

قربان دانه های اشکت بشوم که تو خودت "قتیل العبرات"ی...

همان دم گفتی: "اللهم أعوذ بک من الکرب و البلاء"...

کرب و بلا همان جا بود...

همان جایی که مردانتان را شهید کردند و ...

زنان و کودکانتان را به اسیری در آوردند...

حرمتِ تان را شکستند...

همان جا بود...

منابع تاریخی: مناقب ابن شهر آشوب: ج4 ص105.

                    جلاء العیون ص 379، معالی السبطین.

همین!

۶ نظر ۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۱:۲۰
ماهے !!

بسم ربّ الح س ی ن (علیه السلام)

حسین (علیه السلام)

در راهِ کربلا، در قصر بنی قاتل

از عبید الله بن حرّ جعفی

به یاری دعوت نمود...

عبیدالله اجابت نکرد

بعدا پشیمان شد... *

مهدی (عجله الله تعالی) دارد من را دعوت می کند...

حواسم هست؟!

*منبع تاریخی: ارشاد: جلد 2، صفحه 81

همین!


۸ نظر ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۹
ماهے !!
بسم ربّ الح س ی ن (علیه السلام)

+ photo by mahi!
با شروع محرّم، عالم پُر می شود ازحُزن...
از اول تا دهم
پیراهن پاره پاره ی ح س ی ن(علیه السلام) را
از عرشِ کبریائیِ خدا
رو به زمین می آویزند... *

* منبع تاریخی:خصائص الزینبیه: ص49، خصیصه ی نوزدهم!

همین!
۶ نظر ۰۳ آبان ۹۳ ، ۰۰:۰۰
ماهے !!

اول و آخر... یار

حشره ی کوچکی را انگار کن در میدان صوتیِ ناقوسِ به صدا در آمده ای باشد. از فرکانس صدای ناقوس هر چیز آرام گرفته ای در اطرافش، حتی آن حشره را به رعشه در بیاورد.

یک وقت هایی بعضی اتفاقات چنان رعشه ای بر تنِ آدمی می اندازد که تا مدت ها آرام نگیرد...

منم آن حشره ی کوچک در آن میدان بزرگ صوتی...

همین!


۱۸ نظر ۰۱ آبان ۹۳ ، ۲۲:۵۵
ماهے !!