یادداشت‌های روزانه‌ی من

یادداشت‌های روزانه‌ی من

دچار یعنی عاشق!!
و فکر کن که چه تنهاست اگر که
"ماهی کوچک"
دچار دریای بیکران باشد ..
.
.
من در اینستاگرام:

Instagram
Categories
Archive

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

اول و آخر... یار



ممنون که هر وقت حس می کنم زندگیم داره رکود پیدا می کنه و روز مرگی غلبه ، با یه تلنگر می فهمونی این طور نیست.. گرچه همه چیز خوبه.. همه خوبن.. منم خوبم!
این تلنگره اتفاقا دقیقا با همون چیزایی هست که من خیلی دوسشون دارم.. چیزایی که همیشه جزو افکار خوشایندم هستن.. که خب همونم به دو دسته تقسیم میشه.. چیزایی که "فکر" می کردم خوبن در صورتی که "و هو شر لی" !! بازم ممنون که بهم می فهمونی و نمیذاری بیشتر اذیتم کنه که آخ چرا؟!!
دسته ی دوم اون چیزایی هستن که دوست دارم و واقعا هم خوبن .. مثلِ.. مثلِ تصمیم و رزرو کردن ده دقیقه ای بلیط تهران- مشهد برای شب شهادت امام رضا(علیه السلام) وقتی فقط دو تا جا داره! پس دو نفر باید جانفشانی کنن. قطعا یکی از اون دو نفر من نیستم!
خدا می دونه چقدر خوشحالم که دارم میرم. سفری که فقط منم و حضرت مادر و یه کیف دستی!
یه سفر سرعتی!
حالا اگه اون جا بارون بباره خیلی خوب میشه.. 

+  قطع امید کرده ام از خود نه از شما/حالا که باز مانده ام از راه کربلا
تنها خوشم به این که کسی ضامنم شود/ باشد قرار وعده ما مشهدالرضا(ع)
همین!
۲۳ نظر ۲۹ آذر ۹۳ ، ۲۳:۴۸
ماهے !!

بسم رب الح س ی ن(علیه السلام)

تلویزیون را روشن می کنم، زیر تصویر نوشته: "300 کیلومتر تا نجف - ارتباط مستقیم".

بغضی توی گلویم راه نفسم را می گیرد که تلاش برای بالا بردن مقاومتم بی فایده می ماند و یک لحظه جریان عبوری از چشم هایم به بی نهایت می رسد. همین طور سرکج و زانو در بغل، زل می زنم به این همه عاشق! پیاده می رفتند نجف بعد هم کربلا... .

بعد به جای این که توی سرم فکر کنم، توی دلم فکر میکنم که: " آقاجونم! مگه بدا دل ندارن؟! دلم تنگ شده برای حرمت... ، "شاید" فرق کردم این دفعه! "

بی خبر از آن که...

عاشقی با اگر و "شاید" و امّا...

نشود...

همین!

۱۸ نظر ۱۱ آذر ۹۳ ، ۱۹:۱۰
ماهے !!