تنها نشان من از تو ، بهانه ی توست...
يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۸ ق.ظ
اول و آخر... یار
خواب که بودم حرف می زدی
حالا که بیدار شده ام روزه ی سکوت گرفته ای؟
پس خودت میخواهی که خودم را به خواب بزنم...
باید این سکوت ضخیم را بدرم!
همین!
اول و آخر... یار
خواب که بودم حرف می زدی
حالا که بیدار شده ام روزه ی سکوت گرفته ای؟
پس خودت میخواهی که خودم را به خواب بزنم...
باید این سکوت ضخیم را بدرم!
همین!
سکوت ضخیمـ را دریدن .. کار سختی باید باشد اما شدنیست ..
همه عالم نور حضرت حقه. همه عالم داره حرف می زنه با ما. فقط ما گوش نداریم بشنویم. عقل نداریم بفهمیم.
فرمود: الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا...! (دور از جان شما البته) . واقعا که بیدار که شدیم خدا نکند روزه سکوت بگیرند. آنوقت
من هم بخواهم حرف بزنم خواهند گفت اخسؤوا فیها و لاتکلمون... (...)
+تله پاتی داریم فکر کنم. همین جوری الکی صفحه شما رو باز کردم دیدم دو دقیقه قبل پست گذاشته اید :)))