زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تُنگ...
+ کودک درونم! بخند لطفا!
همین!
هوالعزیز
یکی باید بزنه دلو به دریا
یکی باید خبری از تو بیاره
یکی باید به ما یاد بده که شاید
اومدن برای تو کاری نداره
کی می تونه از ته دلش بخنده
کو مسافر کوله بارشو ببنده
نه زمین گوش میده حرفهای بهارو
نه روی شاخه ها آواز پرنده
دل کی می تونه منتظر نباشه؟
کی نمی خواد از توی قفس رها شه؟
آسمون دق می کنه اگه ببینه
که زمین فرش قدمهای تو باشه
چند نفر روزای جمعه بی قرارن؟
چند نفر غروب که می شه چش به راهن؟
چند نفر تو این حوالی از تو می گن؟
روی جاده ها گل و گلاب می پاشن؟
حیف پیمونی که با خدا می بستیم
اون پیاله ای که یک شبه شکستیم
خدا گفته که میای در میزنی تو
آخرش به این طرف سر می زنی تو
راستی که جاده ها خاکی و خرابن
بهشون یه رنگ بهتر می زنی تو
تو که رفتی شبا موندن بی ستاره
خورشید از هوای ما بدش می اومد
تو که رفتی دلمون بهونه گیر شد
هر چی غم تو دنیا بود سرش می اومد
تو که رفتی دل ابرا پُرِ پُر شد
همه جا صحبت رفتن و سفر بود
حتی قاصدک نمی دونست که رفتی
اون خبر رسون بود امّا بی خبر بود
کجایی وقتی دلا هوایی می شه؟
ضربان قلبمون خدایی می شه؟
تو کدوم خونه ای که دوره از اینجا؟
دلامون از این جدایی خسته می شه؟
خیلی وقته دیگه هیچکی مهربون نیست
دیگه تو دست کسی رنگین کمون نیست
کسی در نمی زنه چیزی بیاره
یک نفر تو این شلوغی پهلوون نیست
بیا حرفهای نگفته خیلی داریم
به جز عشق تو دیگه هیچی نداریم
انتظارت کشیدن خیلی سخته
دستامون خالیه چی باید بیاریم؟
از غم نبودنت داریم می میریم
زیر بارون گناه آتیش می گیریم
انگاری صدای پا میاد ازون دور
تو رو هر جمعه توی جاده می بینیم
بگو تو شهرک ما پیاده می شی
رهبر آیینه و سجاده می شی
بگو احوال ما رو یه روز می پرسی
کشتی رو به زمین نهاده می شی
یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی
سلام
با شعری بی نظیر از علامه حسن زاده آملی در نکوهش نفس بروزم.
این شعر به صنعت تعریب سروده شده است. در صنعت تعریب شاعر از الفاظ فارسی به شیوه ای نوین و در قالبی عربی استفاده می کند.
پیشنهاد می کنم این پست را مطالعه کنید.
یا علی