پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۱۰ ب.ظ
اول و آخر... یار
اصلا
یک وقت هایی باید بزنی به بیخیالی، به هیچ چیز فکر نکنی و از قانونِ طلائیِ "به
درک" استفاده کنی. باید لم بدهی روی کاناپه های خیالت! یک وقت هایی باید
بشوی مثلِ سال ها پیش! آن قدر بیخیال باشی که اگر
فردا هر چهار زنگ را امتحان داشته باشی و نتوانی هیچ کدامش را بخوانی، آخرِ شب
بزنی توی گوشِ هر چهارتا کتابُ بگویی یک طوری می شود حالا! بعد از شانست
هر چهارتایش را امتحان نگیرند. باید به تهِ تهش فکر کنی! توی دانشگاهم همین
است به تهش که فکر کنی میفهمی باید بخوانی البته! شبِ امتحان کششِ یادگیری
اصولِ استفاده از بیست و هشت هزار و نهصد و سی و شش فرمول را نداری!
نه از این بیخیالی هایی که مثلِ صدای بَع بَع کردنِ این پسرکِ توی کوچه به
همراهِ پدرش باشد، که همین الآن یک نفر دیگر هم از روی موتور همراهیشان
کرد!
آرامشِ گوسفندی هیچوقت خوب نیست. از این آرامش هایی است که می گوید
همسایه ات مُرد که مُرد، مادر و پدرت از دستت حرص خوردند که خوردند، عزیزت
را ناراحت کردی که کردی! نه این اصلا این خوب نیست، باید اسلامی هم باشد
دیگر.
نباید آن قدر آرام باشی که همه بگویند خیلی خوب است که انقدر آرامی! بعد ندانند که توی دلت
داری جان می کَنی که این آتشِ زیرِ خاکستر زبانه نکشد و گرنه یک لیوان آب
دستت می دادند. البته این را دقیق نمی دانم. نه... باید غمت توی خودت باشد.
این یکی خوب است اصلا! برای خاموش کردنِ آتشت، خودت بلند شوی آب بخوری سنگین تری!
نباید خودت
را بزنی به آن کوچه که البته حالا اتوبان شده است! چون این آرامشِ موقتی است. می دانی دلم؛ باید بیخیال و
آرام را با هم باشی! نمی شود؟ چرا باید رُک و راست به خودت بگویی فدای سَرَت اصلا فدای خودت. نباید از
بیست و چهار ساعت، بیست و هشت ساعتش را بخوابی که به هیچ چیز فکر نکنی و از
همه ی زندگیَت بیفتی! نمیخواهی فرار کنی که، باید خیالت را راحت کنی. این می
شود آرامش. هم درونی هم بیرونی. خیالت را راحت کنم دل جان! خودت، خودت را آرام کن!
همین!
پاسخ:
آفرین. بسیار عالی.
اصلا یک وقت هایی تنهایی خیلی هم خوب است!
پاسخ:
بله.. جدی؟ قبول! میخواسم پای خودم بذارما!
پاسخ:
هِیـــن به من بودی؟
من به چیزایی که ارزششو نداره میگم فقط!
نه!
راستی چقد بیدار می مونی!
پاسخ:
بله... یاد همین افتادم گفتم باید غمت توی خودت باشه...
ممنون..
پاسخ:
تو چرا سیاه کردی خودتو؟!!!
دقیقا! یک " به درک" ی به تمام حرف های بیخودی بگویی و خیال خودت را راحت کنی!
ای بابا.. حالا باهاش صحبت کن شاید گوش کرد! :(
پاسخ:
پس زیارت قبول... ممنونم واقعا:)
پاسخ:
سلام. هرچقدر متنو میخونم ربط نظرت به متنم رو متوجه نمیشم! چیزی جز واقعیت ننوشتم!
تشکر
پاسخ:
بیچاره..
اسم لینک وبلاگتون جالبه..
پاسخ:
:دی
آره خب آدم یه وقتایی بیخواب میشه :)
پاسخ:
سلام خانم معلم
بله یادمونه... بله دیگه "یک وقت هایی"... اوهوم موافقم :(
پاسخ:
ممنون که گفتی الان میرم سر میزنم :)
پاسخ:
آدمه دیگه یه وقتایی هم قاطی میکنه ولی تو این متن نه...
حرف های حاج اقا پناهیان رو در مبحث ارامش گوش کن..
البته شما هم اگه جای من بودی قاطی می کردی...
پاسخ:
محدثه سادات ینی؟ ازینورا؟!
پاسخ:
بله دقیقن باید یه وقتایی فقط از این واژه استفاده کرد تا آرومت بگیره!!
بعله..
پاسخ:
سلام
نوشته ی دست چندم داریم مگه؟ یعنی چی؟ فرهاد جعفری کی هست؟!
پاسخ:
سلام
فلسفه؟؟ مربوط به این متنم بود؟!
متشکر
پاسخ:
بله.. استثنائات همیشه وجود داره.. چه عجب این طرفا :]
مهندس تبریک میگم فارغ التحصیلیتو..
پاسخ:
برای من هم
سواله..
چرا؟!
پاسخ:
دانکی خون!! ههه، کاش بودم! کاش...
شما از کجا فهمیدی حالا؟؟ کلاس برگزار شد حضور غیاب هم اعمال!!یونی هم خیلی شلوغ بود!
حتمن لحاظ میکنم!! شما هم...
پاسخ:
سلام
متشکر.. همچنین..
پاسخ:
فیلم خارجی زیاد نگاه میکنی؟؟!!
بله...
پاسخ:
ترس؟! مگه هر چیزی رو باید جواب داد؟
عجب...
پاسخ:
والا اینو ما از بغل دستی دوم دبیرستانمون به ارث بردیم!
پاسخ:
به اندازه کافی آروم هستم. باید بیخیال بود!