طعنه!
سه شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۵:۵۳ ب.ظ
اول و آخر ... یار
توی این چند سالی که گذشت یک نفر نبود بیاید بگوید که این دو بغل عطوفت مال شما ، یا این دو جرعه لبخند!
همه تیر ها و طعنه هایشان را در من غلاف میکند...
پ.ن1: حرفی برای گفتن اگر هست، قاصرم ... جز تو زبان بسته ی ما را که وا کند؟!
پ.ن2: به خاطر شروع نمایشگاه... و کتاب هایی که مدت هاست جمع کردم یک جا بخرم!روزهای خوبی رو پیش رو خواهم داشت!!!!
همین!
۹۱/۰۲/۱۲
چندتا کتاب هست که احتمالا خوندید یا شنیدید،اگر نه،حتما نمایشگاه بخرید و بخوانید:
من او(رضا امیرخانی)-می شکنم در شکن زلف یار(حسین سرو قامت)-طوفان واژه ها(سید حمیدرضا برقعی)-بی وتن(رضا امیرخانی)-سفر سیستان(رضا امیرخانی)- آیینه زار(سید مهدی شجاعی)-کشتی پهلو گرفته(سید مهدی شجاعی)-حرف هایی که کهنه نمی شوند(سید مهدی شجاعی)-رزیتا خاتون(سید مهدی شجاعی)-پیامبر(محسن حدادی)-روی ماه خداوند را ببوس(مصطفی مستور)-حج(علی شریعتی)- پنج داستان(جلال آل احمد)-غلاغه به خونه ش نرسید(ابوالفضل زرویی نصرآباد)-املت دسته دار(ناصر فیض)-دغدغه های فرهنگی(صحبت های رهبر) و ......
موفق باشید.