اول و آخر ... یار
توی این چند سالی که گذشت یک نفر نبود بیاید بگوید که این دو بغل عطوفت مال شما ، یا این دو جرعه لبخند!
همه تیر ها و طعنه هایشان را در من غلاف میکند...
پ.ن1: حرفی برای گفتن اگر هست، قاصرم ... جز تو زبان بسته ی ما را که وا کند؟!
پ.ن2: به خاطر شروع نمایشگاه... و کتاب هایی که مدت هاست جمع کردم یک جا بخرم!روزهای خوبی رو پیش رو خواهم داشت!!!!
همین!
۸ نظر
۱۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۷:۵۳