دلتنگم...
چهارشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۰، ۰۲:۴۶ ب.ظ
اول و آخر...یار
دوست داشتم حد اقل امسال رو تنها برم جنوب!
جنوب یه سفر خانوادگی نیست چون آدم نمیتونه راحت احساساتشو بروز بده اونم من که همیشه با این گریه کردن جلوی خانواده مشکل داشتم حتی واسه کربلا!
اما امسالم تو عید بازم با خانواده میریم!
بازم خدا روشکر
من که لیاقت همینم نداشتم...
حالا اسم جنوب،سه روزه واسم شده روضه... تا میگن جنوب من دلم رفتم واسه خودش...
فقط دعا میکنم به گردان تخریب دو کوهه برسم..
این آهنگ حس خوبی بهم میده...( با تشکر از نقــ ـــش بَنـــدانـــ)
و ایضا این دو تا(+)(+)(کوتاه هستند ولی دوست داشتنی)
و حتی این (+)واسه تو راه فوق العاده اند....
همین!
۹۰/۱۲/۱۷
رقیه جان! امشب آمدهام ساحل نشین دریای اشکهایت شدهام. میخواهم همراه و همصدای تو باشم. میخواهم چون تو پاک و کودکانه گریه کنم… دستهایم را بگیر تا چشمهایم را پیدا کنم…
سلام بزرگوار
مطلب خوبی بود استفاده کردیم ..
موفق باشید