فقر فرهنگی!
اول و آخر... یار
وارد مترو که میشی خسته از همه جا چشمت میگرده دنبال یه صندلی خالی... اگه پیدا کنی که میدویی سمتش میشینی اگرم نه که اون جا دیگه فروخته شده و نمیتونی تصاحبش کنی(!!)و باید تا آخر وایسی و این فاجعه رو تحمل کنی ... .
هنوز مترو راه نیفتاده سیل دست فروش ها به سمتت روونه میشه! : شارژ، دستبند، گوشواره، انواع بدلیجات، تل سر، لوازم آرایش، آینه، بلیز شلوار، لواشک، آلوچه، دستمال، دعا و هزار هزار چیز دیگه!!
بسه دیگه ! مگه بازاره؟؟! مترو هم باید جای کاسبی بشه؟؟کم سرمون درد میگیره از دیدن صحنه های نافرم خیابون و خستگی روزانه و فکرای جورواجور حالا باید ده نوع صدای نکره رو در یک آن اونم نه با ولوم پایین بل با بالاترین حد فریاد(!)تحمل کنیم ....
ازاینش که بگذریم چیزی که واقعا رو اعصاب آدم میدوئه کارای بی عقلی بعضی ادماست !!! میدونی قسمت مخصوص بانوان رو برای چی گذاشتن واسه ی اینکه شمای خانوم راحت تر باشی و صد البته نه به این معنا که اونجا رو با خونت اشتباه بگیری و شالتو بندازی که کاملا هم از مردونه پیدایی!!هرچند اون شال سر کردنت با نکردنت هیچ فرقی نداره! ببین خواهر من ! قسمت مخصوص خواهران رو گذاشتن که تو نری قاطی مردا!! بین دو تا مرد نشستی10 تا مردم بالا سرت! واقعا خجالت نمیکشی؟؟ ببین اینا فقط فقط بحث دین و مذهب نیست! بحث شعوره، بحث تربیت ناصحیح خانواده هاست، بحث حیا وعفت دخترانه و خانومانست!،بحث عقلته...بحث فقر فرهنگیه!! قبول کنیم که بعضی ها واقعا فرهنگ وسایل نقلیه عمومی رو ندارن واقعا چرا؟؟
همین!
پ.ن: قبلا تو وبلاگ قبلیم نوشته بودم!:)
منم با بعضی قسمتای حرفتون موافقم... متاسفم برا بعضی ها (البته دور از جون شما)مثل وحشی ها برای نشستن روی صندلی حمله ور می شن...خصوصا برا جوونا با این که افراد سالخورده رو می بینن،به رو نمیارن!
متاسفم برا بعضی خانمها که شال و رو سری هاشونو در میارن برا ابراز وجود و...
اما دوست خوبم اینکه یه عده میان لوازم ارایش و لواشک و دستبند می فروشن، رو باید ریشه یابی کنیم .ببینیم مشکل کجاست؟ببینیم چرا میان می فروشن؟
به نظر شما اگه ادمای مرفهی می بودن این کارو می کردن؟ یا اگه شاغل بودن تویه اداره ای جایی بازم این کارو می کردن؟
بهتر نیست بذاریم اونا هم به کاسبیشون برسن؟
ضمنا دوست خوبم شاید درست نباشه بهشون توهین کنیم:صدای نکره و ....
تو این جور مواقع که خسته می شم حالا یا از صداهای ازار دهنده اطراف(مثل مترو) ویا هرجای دیگه ای که اذیت می شم مثل ترافیک و ... خدارو شکر می کنم چون اعتقاد دارم این سختی هاست که ادم رو به تعالی می رسونه... برا همین کوچکترین صدا مثل صدای فروشنده ها تو مترو برام ازار دهنده نیست.اتفاقا احساس خوبی هم دارم چون می بینم یه عده از راه حلال دارن زندگیشونو می چرخونن.لذت می برم.باخودم می گم اینا می تونن برن دنبال کارا حرام می تونن برن دنبال لقمه حرام اما خوش به حالشون که راه درستی انتخاب کردند.درسته شهرداری مخالف این کارهاست و کار این فروشنده ها هم خلاف قانونه .اما به نظر من خود قانون و شهرداری و دولت باید به فکر اشتغال برای این بندگان خدا باشه.تا این جور مواقع خلاف قانون عمل نشه
ماهی:
سلام
ممنون از نظرتون ... و اما اینکه میگید چه عیبی داره! به قول خودتون اگه عیبی نداشت شهرداری ایراد نمیگرفت ! یه نفر نشسته تو شهرداری که! این همه ادم تصمیم بر این قانون گرفتن! و اینکه میگید اذیت نمیشید این بر میگرده به خود آدم ! شما دیدتون زیباتره! من از این سر و صدا ها ناراحت میشم پس حق الناسه:)