جمعه های سینمایی
روزنامه های ما به یک گروه «اسپات لایت» احتیاج دارن. اونایی که این فیلم رو دیدن میفهمن منظورم چیه! فکر میکنم این روحیه به کلی از بین رفته نه تنها در کشور ما که توی جهان! توماس مککارتی کارگردان فیلم هم همین عقیده رو داره و میگه: «راستش با وضعیت روزنامهنگاری جدی و حرفهای کنونی، الان بهترین زمان برای فساد است، برای اینکه این نوع روزنامهنگاری، سالهاست در کشور من – و مطمئنم در کشور شما هم- از بین رفتهاست؛ بنابراین روزنامهنگاران نمیتواند این جور مسائل را حل کنند. اما اگر با خبر شوند، میتوانند آن را روی توئیتر یا فیس بوک بگذارند، اما آیا میتوانند هفتهها و ماهها را در دادگاه بگذرانند و به دنبال پلیس و مصاحبه با افراد باشند؟ نه. بیشترِ مردم، کار دارند.»
البته من هنوز در تردیدم به خوب بودن این عمل. به اسلامی بودنش. به اخلاقی بودنش. ولی اگر یه چنین گروهی توی کشور ما می بود شاید وضعیتمون خیلی بهتر می شد. از طرفی یاد احمدی نژاد میفتم که یک تنه می خواست نقش افشاگر رو بازی کنه و بعد نتیجه ش رو دیدیم که چقدر همه رو به جون هم انداخت. کار گروهی موجود توی «اسپات لایت» و تحقیقات طولانی مدتشون روی یه موضوع که مربوط به روزنامه «بوستون گلوب» بود رو دوست داشتم. البته نه به اندازه ی پویایی تحریریه روزنامه واشنگتن پست توی فیلم «پست» اسپیلبرگ.
موضوع جفت فیلما هم افشای پنهان کاری در مقیاس بزرگه و اون جراتی که اینا رو از بقیه متمایز میکنه. شایدم عین دادخواهیه. نمیدونم چرا همش فکر میکردم توی فیلم اسپات لایت که داستانشم واقعی بود، مشکل موجود در برخی کلیساها رو میخواست به همه ادیان از جمله اسلام تعمیم بده. شایدم یه توهم توطئه بود. باید بگم که بله.. توی هشتادو هشتمین دوره جوایز اسکار جایزه بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی رو دریافت کرده.