یادداشت‌های روزانه‌ی من

یادداشت‌های روزانه‌ی من

دچار یعنی عاشق!!
و فکر کن که چه تنهاست اگر که
"ماهی کوچک"
دچار دریای بیکران باشد ..
.
.
من در اینستاگرام:

Instagram
Categories
Archive

زندگی توی قفس یا مرگ بیرون از قفس؟

چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۰ ب.ظ

اول و آخر... یار

اولش دو تا فنچ نر و ماده بودند. بعد از چند روزی به هوای صدای خواندنشان یک فنچ تا کنار پنجره ی اتاقم آمد و به محض پریدن من به سمتش پرید تا تقریبا یک هفته بعد که برگشت.. قفس را گذاشته بودم دقیقا وسط اتاق و پنجره را باز گذاشته بودم. فنچکی بود عوضِ فنچ! بالش را که باز می کرد رنگ صورتی ناشی از پر نداشتنش دل آدمی را به غنج وا می داشت !! غنج برای فنچ! -چه ترکیب با نمکی!-

نشست دقیقا روی قفس در آرامش محض! در رویی قفس را باز کردم و پرنده هم پرید کنار فامیل هایش! بعد از کلی دیده بوسی شان رفت سراغ دانه خوردن و دریغ از ذره ای احساس پشیمانی! - کلی حواسم بود نگران نباشید !-

بیچاره حتی غذا خوردن هم نمی دانست. از فامیل هایش یادگرفت و الان اندازه ی اینجانب شده! آن قدر کوچک بود که نر و مادگیش مشخص نبود! -برای تفکیک جنسیتی! که ماهم طی نامه ای بیخیال شدیم! این نیم خط اصلا سیاسی نبود!-

القصههه... روزها و شب ها از پس یکدیگر گذشتند تا به هفته رسید و هفته ها به ماه و ماه به ماه ها... تصمیم به زیباسازی منزل گرفتیم و رنگ و رنگ کاری که از قضای روزگار قفس این مخلوق پر سر و صدای الهی اضافی آمد ! چون هم غذایشان را خیلی نامرتب میخوردند هم جیغ های فراوانی داشتند! 

ما هم گفتیم وات تو دو وات نات تو دو؟! این شد که تصمیم بر این گرفتیم که سه فنچ عزیز را که الان برای خودشان شاخی شده اند بگذاریم زیر درختان حیاط همسایه ی پایینی که با استقبال شدید هم رو به رو شدیم! 

خانم همسایه تصمیم به تعویض قفس کردند و این امر خطیر را به اینجانب سپردند! 

-خواندن از اینجا به بعد مطلب به بیماران قلبی کلیوی پیشنهاد نمیشود!-

از آنجایی که لیدیز فرست ! ما هم تصمیم گرفتیم شاهزاده خانم را اول بگیریم و بیندازیم داخل خانه ی دوبلکس نو! چشمتان روز بد نبیند.... الفرارُ ترجیحٌ -گریه ی حضار-  شما تصور کنید قلب یک فنچ را... همان قلب من بود... خانم همسایه هم تمام حیاط را آب پاشی کرده بود که صحنه ای دیدنی رقم خورد... دور حیاط بدون دمپایی توی تاریکی شب روی زمین خیس می دویدم که پرنده ی سفید ناز را از شر گربگان و گربه صفتان این شهر نجات دهم که ... بحمدلله فوقع ما وقع... بعله عزیزان... دو تا آقایان دیگر هم - که حالا دیگر اعضای یک خانواده هستند-  گذاشتیم داخل خانه شان..

اگر من جای پرنده خانم بودم تا آسمان هفتم می پریدم... که البته احساس من می گوید خودش خواست که بماند ! خواست که نرود... وگرنه قفل قفس باز و فنچ هم هراسان... دل کندن آسان نیست آیا می توانست؟! 

نتیجه ی اخلاقی: وقتی چیزی را فکر میکنی نمی شود به آخرین حد تلاشت باید متوسل شوی تا بگیری اش... حتی توی هوا..

همین!

۹۳/۰۵/۲۹
ماهے !!

پرنده

قفس

فنچ

نظرات  (۱۵)

۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۱۲ خانومـِ میمـ

عاقا پست سیاسی میذاری عایا ؟!!!! =)

 

ای جااان به فنچ خانومـ :))

پاسخ:
Havvv!!  من و سیاست؟!

یعنی جات خالی بود :))
سلام

آنهایی که شبها دیرتربه خواب میروند،
چیزهای بیشتری از زندگی میخواهند!
مثلا گوشه نشینی در سرای تو را...
+شما هم دعوتید بنگارید برای دختر آفتاب...
موج وبلاگی جشنواره ملی وبلاگ نویسی دختر آفتاب...

پاسخ:
سلام
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۱۴ سراجا منیرا
سلام
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی  الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
پاسخ:
سلام
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا..
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۵۵ خانم چادری
واههههیییییییییییییی!!!
چه هیجان انگیز!!
چقdر نوشتنت نمک dاشت!!!

اعتراف ن: هروقت برام پست میزاری، شما رو با شمعdونی جان اشتباه میگیرم، شمعdونی جان رو هم با خانم الف اشتباه میگیرم D:
پاسخ:
:)))
Dم شما گرم:دی
اخه بین منو شمعدونی احساسات مشترک فراوونی هست حتمن بخاطر اونه :دی 
اتفاقن دیروز همو دیدیم  به همراه مریم جان! جای شما رو هم خالی کردیم :*
تا که از جانب معشوق نباشد کششی/کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد...
اگه دلش تو قفس جا نمونده بود، کلا "نتیجه اخلاقی" بی معنی می نمود! دل که تو قفس بند باشه آسمون قفسه و قفس آسمون...
پاسخ:
بعله دقیقا!
شایدم دلش پیش من جا مونده بود!!! 
۳۱ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۳۴ بے بازگشتــــ ...
الان آخرش چی شد بالاخره؟!
بعضی وقتا ب آخرین حد هم متوسل بشی بازم نمیتونی بگیریش...
پاسخ:
آخرش تو هوا گرفتمش :)
چون خودشم باید بخواد بمونه. نخواد فایده نداره.. خدا هم..
۰۱ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۵۰ پلڪــــ شیشـہ اے
دیروز یا پریروزی که خوندم یک لبخند پهن اومد روی لبم
پرنده ها دوست داشتنی اند ولی به شرط اینکه قرار نباشه بهشون دست بزنی :)

خدا براتون نگه شون داره.
خرده ریز سیاسی تون هم 20
پاسخ:
ممنووووون ^_^
^_-
۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۵۵ فانوس جزیره
سلام علیکم
شهادت امام صادق علیه السلام تسلیت باد
امام فرمودند : مایه زینت ما باشید نه مایه عیب ما.
عاقبتتون بخیر / یاابوتراب 
پاسخ:
وعلیکم السلام و رحمه 
۰۵ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۱۹ .::.چادرم؛ پرچمِ من.::.
چ عجب از این ورا؟

عاقا من اون نیم خط سیاسی رو نفهمیدم :((

فنج بودن ایا؟ خوب شد در نرفت... دلم خواس ببینم حیاطتونو :)
پاسخ:
:دی
بعدن بهت میگم. 
اره سه تا فنج... تشریف بیاااار. من که از خدامه دختررر. :* 
۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۴۵ مسعود دهقان
سلام
ولادت خواهر خورشید، دختر آفتاب، حضرت معصومه سلام الله علیها مبارک
پادکست بهشت قم، راز زیارت نامه...آماده است...بشنوید که اگه توفیق زیارت پیدا کردید عارفا بحقها باشه
یا علی
پاسخ:
سلام.. متشکرم. بر شما هم.
از یک جایی به بعد ، دیگر اختیار خودت را نداری ... حتی اگر ظاهرا رها باشی ...
پاسخ:
بله! پرندهه هم همینطور بود! منو دوست داشت! 
شما دعوتید به مزه مزه کردن اشعار زیبا با چاشنی تصاویر!
در پایگاه اینترنتی "شعریه"
http://sheriehe.blog.ir/

سلام
با سوال جالبی به عنوان "اگر شیطان از بهشت اخراج شد، چگونه آدم و حوا را گول زد؟" بروزیم
تشریف بیارید.

سلام...عیدتون مبارک

امام رضا علیه السلام:
هر کـس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل کم او راضى باشد.
 35) بحار الانوار ، ج 78، ص 357
پاسخ:
سلام... ممنون همچنین.
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۲۴ مـَـ ه جَـبـیـטּ
سلام مامان ه فنچ :دی
چرا 17 روزه چیزی نمینویسی؟

پاسخ:
سللااام. چه عجب :دی
چون ک همینم برا آرشیو شهریورم نوشتم ! :/

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">