دوشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۰ ق.ظ
اول و آخر... یار
بعد از دیدنِ این همه بار پاییز برای هیچ کدام به اندازه امسال منتظر آمدنش نبودم؛ از نظر من توی "تابستان" است که غم داری و دلیل غمناکیِ "پاییز" می تواند این باشد که با ریختنِ هر برگ غمت هم ریخته می شود و رنگین کمانی از تکامل به چشم ها می ریزد، چرا که غمِ خدایی جز تکامل چیزی نخواهد داشت و همین که پا بگذاری روی برگ های خشک شده، تمام غم و غصه های دلت له می شود زیر پایت/م، قرچ قرچ می شکنند و برای همین جوّ را غمناک می بینی. اما اگر خوب فکر کنی، می فهمی توی "تابستان" غم داری، توی "پاییز" تا آخرین روزش غم هایت می ریزد و توی "زمستان" برای درس گرفتن از همان غم ها و بدی ها فکر می کنی؛ فکر می کنی که توی این دنیا هیچ چیزِ دنیایی ای، ارزش غم خوردن ندارد و برای همین توی "بهار" کلی نشاط داری!!!
از آن جایی که انسان، "نسی" ست، این حرکت به شکل چرخه ادامه پیدا میکند.
بماند که گاهی بزرگترین موهبتی که خداوند به انسان داده همین "فراموشی" است!
بماند که بارانِ پاییزی برایم هیچ وقت حسِ غم ناکی نداشته، چه چیز از این بهتر که دوش به دوشِ باران، دست در دستِ عطرِ خاک و در خیس چشمی نرگس ها قدم بزنی؟!
بماند که "هر روز پاییزه، هر هفته پاییزه، هر ماه پاییزه، هر سال پاییزه... "
همین!
پاسخ:
جنگل تو پاییز خیلی باید جای دنجی باشه..
پاسخ:
ممنون... اصن یه وقتایی باید دریچه رو عوض کرد!
پاسخ:
سلام.. کجاس؟
تا این شعرو بخونم که از اتوبانم میتونم برم :دی
ممنون.
پاسخ:
بله پاییز به وبلاگ ما هم رسیده دیگه..
پاسخ:
یعنی تو میگی خیابونای طرف خونمونو ول کنم بیام اونجا؟! عمرن!!
تقصیر خودته شعر طولانی میذاری آدمو یاد اتوبان میندازی دیگه..
پاسخ:
منم تابستونو دوس ندارم.. اول زمستون بعد پاییز..
چون هنوز داری به اون آدما فکر میکنی، فکر که نکنی عزمتو جزم کنی، نمیگم زود اما یادت میره..
آره بارون پاییزی خیــــــــلی خوبه..
پاسخ:
من خیلی حس پاییز دارم... امروزم باد پاییزی رو حس کردم :)
پاسخ:
آره دقیقن منم فقط تابستونو دوس ندارم:دی
ولی به نظر من زمستون خیلی فکری میشی.. نمیدونم چرا..
اوهوم.. این چیزای پاییز حرف نداره...
پاسخ:
میگن جلو بچه نباید هر حرفی رو بزنیا..
پاسخ:
ممنون... چه اسم جالبی ..
خدا کنه بارون پاییزی زودتر بباره، یعنی میدونه انقدر دوستدار داره ؟ :]
پاسخ:
کدوم دفعه ینی؟ بارِ اوله ها..
آخی..
+حتمن اگر قابل باشم.. محتاجیم شدیدددد
پاسخ:
سلام :)))
بده باعث شدم حق الناس به گردنت نمونه؟:دی
دم عید آره ناراحتم ولی خود زمستون نه...
پاسخ:
حالا شاید این بهار فرق کرد.. هوم؟
پاسخ:
سلام باران نم نم...
آره خدایی... منم خیلی خیلی حسش میکنم...
ممنان...
پاسخ:
خاک وچوک.. جا داره از خجالت دارِ فانی رو وداع بگم.. به جون خودم نباشه دیشب میخواسم زیارت قبولی بگم ولی فکر کردم نیومدید... خیلی زیارت قبول کبلایی اقاقیا :دی چطوری؟
درختای محل ما قرچ قرچ میکنن اون مال شیرازو هاست که خش خش میکنه :P
منم دیگه حرفی ندارم!
سلام علیکم و رحمه الله و برکاه...
پاسخ:
اوه مای گاد!! جبران کنیم رفیق... ممنونم...
شیرازو خیلی هم درسته :دی
پاسخ:
اصن چون اوصیَم کردی الان میدَوم میرم :دی
بذا ببینیم سلیقه شما چیه!
من هنوز تو شوکِ پستِ آخرتم... عجب داستانی شد داستانِ شما ها:دی
پاسخ:
ای بابا حالا اون دوستمون یه چیزی گفتا!!
طرف خونه ما قرچ قرچ میکنن خب حتمن!!
سلام
متشکر!!
پاسخ:
زیرِ باران که به من زُل بزنی خواهی دید...
پاسخ:
خنده نیس که! لبخندم میاد :)
خنده ی از ته دلم آرزوست...
سلام با معرفت! یهو ستاره ی سهیل میشی ...
پاسخ:
سلام
من پاییز رو فقط به خاطر قدم زدنش دوست دارم ...
پس پیشاپیش تولدتون مبارک :دی
پاسخ:
سلام
آره خب شایستی چرخه هر کسی فرق کنه با هم :)
پاسخ:
دل من ولی با شلاق به زبون نمیاد...
حال شما؟
خاصیت پاییز , دلتنگیِ ,
مخصوصاً هنگامی که در جنگلی قدم بزنید...
و برگ های خشک درختان رو ببینید !
و در زیر پاهاتون لهشون کنید ...
و صدای خش خش اون در گوشتون طنین انداز بشه ...
هر خش خش ی دردی رو حمل می کنه ....