ر م ض ا ن
يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۱، ۰۵:۲۵ ق.ظ
اول وآخر ... یار
من را ببخش و بیامرز غافل از اینم که این فانی دو روز بیشتر نیست!و احتمال دادن به این سخن، صعب و سختم است که شاید همه اش روز دوم باشد... مگر میشود اصلا؟!
می بینی؟! هنوز هم باور ندارم! پر توقعمان کردی حسابی...
مشکلی که برایم پیش می آید یادم می افتد که "هستی" ام هستی...یا قاضی الحاجات
و گناه که میکنم بعد از گناه یاد تو می افتم! یاد پوشندگی هایت...یا ستار العیوب
اما من بنده ی تو ام!
و جز تو چه کسی برای بنده اش خدایی کند؟!
که شرمنده ی تو ام!
تا که از جانب معشوقه نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد...
عاشق تر از ما تویی خدا... کششت در من فزون تر باد...
الهی! دورت بگردم...
پ.ن1: بهترین تلنگر این است که صبح با صدای " لا اله الا الله" جماعت کوچه از خواب بیدار شوی!
پ.ن2: هی فلانی! مراقب دلت باش!
امانت است...
همین!
۹۱/۰۴/۲۵
خدای من! این بنده تو از اول که گناهکار نبود الانم که نزدیک ماه توئه به تو توبه میکنه ببخش!
بسیار عالی
واقعا لذت بردم
ماهی:
خواهش میکنم... متشکر...