در یکی از سفرهای گروهیمان وقتی تازه وارد وادی جوانی شده بودم با عاقلهزنی آشنا شدم که پر بود از درس زندگی. چهل را داشت. انرژی و اعتماد به نفساش اما به جوانهای بیستساله میمانست. با همه دمخور نمیشد. همین برایم کافی بود تا از این که با من همکلام شود گریزان نباشم.
چیزی گفت که تا به امروز آویزهی گوشم مانده آن هم اینکه در سفرها برای خودت تجربه جمع کن. به آدمها و روابطشان خوب نگاه کن. از نحوهی تربیت کردن مادری خوشت آمد؟ آنرا گوشهی ذهنت بنویس، به وقتش در زندگیات استفاده کن. از لوسبازی عمومی زنی بدت آمد؟ تو سعی کن اگر روزی در موقعیت مشابه قرار گرفتی انجامش ندهی. تحت هیچشرایطی. کاری نداشته باش به درون ماجرا.
فقط برای خودت بگو اگر من این کار را انجام بدهم بد است.
این شبها که برنامهی «کودک شو» را میبینم با حضور خانوادههایی که کاملا خودشان هستند یاد حرفهای آن دوستمان میافتم. خوب نگاه میکنم به روابط خانوادگیشان که توی قاب تلویزیون میآورند. کاربردیهایش را برمیدارم و آنقسمت از رفتارها را که نمیپسندم فارغ از هرگونه قضاوتی بهخاطر میسپارم که انجام ندهم.
طی این چند شب محدود برداشتم این بوده که سالمترین خانوادهها، خانوادههایی بودند که احترام متقابلی برای همسر قائل بودند. حس برتری جویی نداشتند. طوریکه حتی مشکلات اخلاقی درون خانوادگی را که مجری سوال میکرد میپوشاندند. لباسِ هم میشدند برای یکدیگر.
مادر و پدرهایی که اگر درون خانوادهشان اتفاقی رخ میدهد بدون استرس و با طبع بلندی میگویند اتفاق میافتد زندگی همین چیزهاست. تا این که مردی با خنده بگوید کنترل را خانمم خراب میکند میاندازد گردن بچه! همینقدر بیان جزئی! یک ماجرای دیگر زن تعریف کند و همسر که راه را با همان طرح مساله باز گذاشته که مجری به خانمِ آن آقا بگوید ماجرای چوپان دروغ را که شنیدید؟ اگرچه به مزاح. کیست که نداند نصف شوخی، جدیست؟
مردی از عجول بودن همسرش گفت و تاکید هم داشت. وقتی بازغی پرسید برای عقد کدامتان عجله داشتید مرد به همراه زرنگیِ نچسبی گفت خانم! خانم اما نظرش چیز دیگری بود. برایم خوشایند نبود.
کاری به هر، دو شرکتکنندهای در برنامه ندارم که این برنامه تمام میشود و افراد هم که شناس نیستند ولی بیایید بیشتر بلد بشویم روابط بین فردیمان را. گذشت را.
نقشهایمان در خانوادهرا.
کودک شو را حتما میبینم نه بهخاطر سرگرمکنندگیاش بلکه از جنبه تربیتیاش. برنامهای که اگر مجری که اطلاعات خوبی در حوزه تربیت کودک دارد، کنترل بیشتری در گفتار با میهمانان و سوالاتش داشته باشد، کمتر سمت برنامههای زرد میرود.
کودک شو را حتما میبینم بهخاطر آن قسمت سوال از کودکان و حدس زدن پاسخ احتمالی توسط مادر و پدرهایشان. آنجا که از کودکی بپرسند از خدا چه میخواهی؟ مادر و پدر حدس بزنند عروسک. کودک بگوید خواهر!
یا آنجا که از کودک سه چهارسالهای بپرسند کی توی خانهتان از همه مهربانتر است؟ مادر و پدر بگویند احتمالا یکی از ما را بگوید. فرزند در غیرمنتظرهترین حالت ممکن بگوید خودم مهربانترینم!
چند شب پیش یکی از زنداییاش میگفت! مادر گفت اصلا زندایی ندارد. پدر گفت دارد ولی خسیس است. ندارد؟ آره اصلا زندایی ندارد!
مادر گفت زندایی پدرش را میگوید!
کودک اما صادق است. مثل آیینه..