وقتی خداوند دنبال کسی بود که میزان عشق او
به خودش را بسنجد، پرسید آن کیست که حریف آزمون من شود و بگوید: «ای
قدحپیما درآ، هویی بزن/ گوی چوگانت سرم، گویی بزن» سرور مستها دستش را
بالا برد و «چون بهموقع ساقیاش درخواست کرد/ پیر میخواران زِ جا قد
راست کرد/ زینتافزای بساط نشأتین/ سرور و سر خیل مخموران حسین/ گفت آنکس
را کـه میجویی منم/ بادهخواری را کـه میگویی منم». خدا اما، به رسم
راستیآزمایی عشق شرطهایی گذاشت. «شرطهایش را یکایک گوش کرد، ساغر مِی را
تمامی نـــــوش کرد». بعد رو کرد به خدا
«بـاز گفت از این شـراب خـوشگوار/ دیگرت گر هست یک سـاغر بیـار..»* و این
معنی «معلّی» است. معلّی در زبان عرب آن قماربازی است که هرچه داشته در
قمار عشق باخته و دوباره و دوباره میخواهد قمار را ادامه دهد. به قول شیخ بهائی، در قمار
عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟
«ظهور العشق الاعلی» از القاب امام حسین علیه السلام است. او تنها کسیست که اعلای عشق را به ظهور رساند. کربلا را معلّی کرد و «ثارالله» شد. ثار الله خون خدا نیست. خون بهای او، خداست. در حدیث قدسی آمده:
«من طلبنی وجدنی/ و من وجدنی عرفنی/ و من عرفنی احبنی/ و من احبنی عشقنی/ و من عشقنی عشقه/ و من عشقه قتله/ و من قتله فعلی دیته/ و من علی دیته فانا دیته»
«هر کس مرا طلب کند، مرا می یابد و هر که مرا بیابد، مرا می شناسد و هر که مرا بشناسد، مرا دوست دارد و هر کسی مرا دوست بدارد، عاشقم می شود و هر که عاشقم بشود، عاشقش می شوم و هر کس را که عاشقش بشم، او را می کشم و هر کس را بکشم، دیه او به گردن من است و هر کس که به گردن من دیه دارد، من خودم دیه او هستم.»
* عمان سامانی