یادداشت‌های روزانه‌ی من

یادداشت‌های روزانه‌ی من

دچار یعنی عاشق!!
و فکر کن که چه تنهاست اگر که
"ماهی کوچک"
دچار دریای بیکران باشد ..
.
.
من در اینستاگرام:

Instagram
Categories
Archive

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اینستاگرام» ثبت شده است

دخترانی که عکس‌های شخصی خود را در رسانه‌های اجتماعی به اشتراک نمی‌گذارند، بهتر است آن‌هارا به عنوان استوری "Close Friends" نیز به اشتراک نگذارند. "Close Friends"جایی است که کاربرها می‌توانند افراد کمی را برای مشاهده عکس‌های خود انتخاب کنند. انجام این کار بی‌خطر نیست. به عنوان مثال، دختری در لیست "Close Friends"ِ کسی، ممکن است آن استوری را در حالی که دیگری‌ای در کنار او باشد مشاهده کند. بنابراین، بعید نیست بغل‌دستی‌اش ناخوداگاه نگاهش بیفتد. یا مثلا برخی از دخترها شوخی‌هایی که خواندنشان فقط برای دختران دیگر درست است، به اشتراک می‌گذارند. من فکر می‌کنم آنچه که نباید «باهمه» به اشتراک گذاشته شود، در وهله اول نباید «کلا» به اشتراک گذاشته شود! این شوخی‌ها یا تصاویر بی‌فایده‌اند و سودی ندارند. ما باید در این فضای اجتماعی مؤثر و اصلاح پذیر باشیم. اگر این‌طور نیستیم، نباید این‌جا باشیم.

۰ نظر ۰۸ آذر ۹۸ ، ۲۳:۵۹
ماهے !!

اون وقتی فهمیدم که فعالیت زیاد توی اینستاگرام چقدر کار چیپیه که صبح‌ها وقتی می‌رفتم توی مترو متوجه قالب اینستاگرام توی صفحه‌های گوشی هرجور آدمی می‌شدم. از خودم پرسیدم خوشت نیومد؟ بعد سرم رو به نشانه‌ی «نچ» کمی حرکت دادم و گفتم متاسفانه تو هم با همین آدما عضو این شبکه‌ای هموطن! 

اون وقتی که یه لحظه به تمام خانواده‌هایی فکر کردم که دختر و پسرشون با این فضای قابل ابراز وجود عوض شدن و به معنی واقعی کلمه بی‌حیا. به تمام بچه مذهبی‌های خوبمون که یه روزی احتمالا سر اسمش قسم می‌خوردن و حالا وارد این بازی کثیف دیده شدن به هر قیمتی، برای هرکسی شدن و حالا حتی از غصه نمی‌تونیم صفحه‌‌شون رو باز کنیم. وقتی یهو دیدم چقدر خط قرمزا برامون کمرنگ شدن. منِ نوعی کی انقدر روشن‌فکر بودم! برای همین هم تعداد زیادی از فالویینگامو که گزارش روزانه کار و‌زندگی‌شونو می‌دادن و اون هرازگاهی که سر می‌زدم باعث می‌شد ببینم و یا بعضیاشون ناخودآگاه برام عادی سازی‌شه آنفالو کردم. هر آدمی که جونِ روحش براش مهمه باید این افراد رو آنفالو کنه تا نوک انگشت پامون رو ازین منجلاب بکشیم بیرون و برای اون آدمای خوبی که گرفتار شدن و حرف روشون تاثیر نداره دعا کنیم. یا وقتی دیدم زن و مرد متاهل راحت باهم شوخی می‌کنن، میگن می‌خندن و دلم می‌خواست از غصه به دو نیم تقسیم شه. نه آقا نباید این باشه. درست نیست. نکنیم. با دست خودمون زندگی‌های معمولیمون رو خراب نکنیم. مسکّن‌های چند ساعته‌ن احتمالا و درمان ریشه‌ای نیاز دارن. مگه یه آدم سالم با قلب سلیم چی می‌خواد از زندگی؟ راستش خوندن موفقیتایی هم که به ضرب و زور رانت و هزارجور سهمیه کسب شدن وقتی صرفا جهت عرض اندامه و این‌که داره می‌زنه رو شونت که بگه بیین من خیلی شاخم! هیچ جذابیتی برام نداره بلکه‌ هم خنده‌داره! هنوزم فکر می‌کنم اصیل‌تر از وبلاگ هیچ‌جا نیست. بی‌حاشیه. آرام و فرهنگی.

دیروز یکی از دوستانم سوال کرد چطور می‌تونی نباشی هیچ‌جا و چرا؟ من فقط به این فکر کرده بودم چقدر آدم‌های بزرگی که میشناختم، وقتی فهمیدم صفحه اینستای شخصی دارن و خودشون اداره می‌کنن کمی در نظرم جایگاهشون عوض شد. پس چرا من باید همچین جایی زیاد فعالیت کنم؟ و این یعنی در شأن ما نیست. 

۲ نظر ۲۰ خرداد ۹۸ ، ۰۱:۵۳
ماهے !!

برایم جالب است که متن زندگی خصوصی افراد بیشتر خواهان دارد تا اتفاقات اجتماعی!
این را می شود از صفحات پر فالوور اینستاگرام فهمید.
هرچه بیشتر از زندگی خصوصی، اتفاقات روزمره بگویی مخاطب بیشتری داری.
تو می توانی حتی سبک زندگی بسازی.
از خواب بلند میشوی، صبحانه ات را حوالی ساعت یازده میخوری -قبلش عکس گرفته ای- در اینستاگرام با ایموجی هایی متفاوت که نشان دهنده ی "وای خیلی خوابیدم مجبورم به جای ناهار صبحانه بخورم" پست می کنی.
اگر متاهل باشی که هیچ اما اگر دختر خانه باشی عصبانیت ها و غر زدن های مادرت از خواب تا لنگ ظهر را پست نمیکنی، بلند می شوی بروی خرید. هوا گرم است، یک آب میوه میگیری سوار تاکسی میشوی، نور افتاده روی انگشت هات و چه صحنه مناسبی برای قاب عکاسی! عکس را پست می کنی. میرسی به پاساژی برای خرید. لباس میخری هرکدامشان را استوری میکنی که کدام بیشتر به من می آید؟ با فروشنده دعوایت میشود اما عکس نمیگیری!
دست آخر با دو تا پاکت مارک دار عکس در آینه میگیری و استوری ..
حوالی ساعت سه حسابی گرسنه شده ای، به مهناز یا شهناز زنگ میزنی بروید بیرون ناهار. قبل از خوردن نهار از میز عکس میگیری، تگش می کنی و پست می کنی.
برمیگردی خانه، همینطور که اخم هایت توی هم است با ایموجی های خنده جواب کامنت ها را میدهی.
یکی دو ساعت میخوابی. حالا نزدیک غروب شده بلند می شوی یک فیلم میبینی، نظرت را -که از قضا خیلی هم دقیق نیست- پست میکنی..
حالا شب شده. شام را پست میکنی، طرز تهیه اش را می نویسی، می روی توی اتاق جواب کامنت می دهی، تا ظهر خواب بودی، خوابت نمی رود! نور اتاق را تنظیم می کنی، قهوه ای میریزی با یک کتاب -ترجیحا زبان انگلیسی- میگذاری روی تختت از حالت های مختلف عکس میگیری! پست ..
این فقط یک روز از زندگی تو بود همه را در جریان جنبه های مثبت زندگی ات گذاشته ای!  لحظه های خصوصی و حریم شخصی ات با معشوقت را جزء به جزء مینویسی. نسل جوان فکر می کنند تو خیلی خوشبختی. خیلی با کلاسی. اما خودت خوب می دانی این همه ی زندگی ات نیست!
 فالوورهایت بالا رفته تشویق کننده بسیار داری، گاهی از فالوورها درآمد کسب میکنی، اعتماد به نفس کاذب میگیری، و تلاشی برای بهترشدن سبک زندگی ات نمیکنی.
حالا تو یک الگو هستی. الگوی یک جمعیت..

خلأ کار فرهنگی در زمینه سبک زندگی به شدت حس می شود. حالا هر آدم معمولی ای با یک دوربین دارد سبک زندگی خانواده هایمان را می سازد 
چه بسیار افرادی که باطن زندگیشان را با ظاهر زندگی الگو مقایسه کرده اند و در بعضی موارد منجر به افسردگی، خود کم بینی یا حتی طلاق شده است.

۴ نظر ۳۱ تیر ۹۶ ، ۲۱:۵۶
ماهے !!