یادداشت‌های روزانه‌ی من

یادداشت‌های روزانه‌ی من

دچار یعنی عاشق!!
و فکر کن که چه تنهاست اگر که
"ماهی کوچک"
دچار دریای بیکران باشد ..
.
.
من در اینستاگرام:

Instagram
Categories
Archive

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

اول و آخر...یار
دلت که گرفته باشد
با صدای "یک آهنگ غمزده" که هیچ...
با صدای "لحاف دوزی" هم...
گریه ات میگیرد!!
گریه ات که میگیرد...
باید سریع به بالِشَت پناه ببری!
بالاخره هرکسی، یکی را دارد
برای
آ...رام شدن
و من...
گوشه ی بالِشَم را.

که می شود این : +

پ.ن: هر روز از این مسیر برمیگردم.../ ازرفتن ناگریز برمیگردم!

تو شام بخور،بخواب تنهایی جان!/ من مثل همیشه دیر برمیگردم!

(شاعر:نمیدانم)

همین!
۱۷ نظر ۱۹ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۱۰
ماهے !!

اول و آخر...یار

من حتی به اندازه ی این صدای ممتد زنگ آیفن هم زنده نیستم!

دوست داشتم پنجره ی خیالم را باز کنم و دست در آسمان افکارم ببرم و یادی که بادبادک شده را بگیرم بیاورمش پایین یا شاید بهتر بود برای تلویزیون فکرم یک کنترل تهیه کنم... .

باید بپرم...

پرشی به وسعت قرن!

پ.ن1: حواسم را به تو میسپارم ... حواست هست چند وقت است مرا نطلبیده ای؟ ...حواسم هست 3 سالی میشود به گمانم...یا انیس النفوس..

پ.ن2: فقط خدا (+)
همین!
۵ نظر ۱۳ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۴۵
ماهے !!