اول و آخر ... یار
نه!
این پاییز و زمستان را پایانی نیست
بی حضور عطر نرگسی تو ..
کسی نمیتواند این ظلمات را تهی کند ..
یک نفر باید بیاید نور بپاشد توی دهن ها .. چشم ها .. گوش هامان
دست راستمان را بگیرد ببرد تا خدا ..
که من و امثالِ من -تنهایی- عرضه ی تاتی کردن هم نداریم ..
یک نفر باید بیایید عطر نرگسی ش پخش شود توی وسایل ارتباط جمعی مان .. ذهن ها .. حتی توی سجاده ها..
کار بالا گرفته ..
شهر پر شده از دستفروش هایی که بی پروا نام کامل ادکلن های جنسی را فریاد می زنند ..
یک نفر باید به دادمان برسد ..
این پاییز و زمستان را پایانی نیست
بی حضور عطر نرگسی تو ..
کسی نمیتواند این ظلمات را تهی کند ..
یک نفر باید بیاید نور بپاشد توی دهن ها .. چشم ها .. گوش هامان
دست راستمان را بگیرد ببرد تا خدا ..
که من و امثالِ من -تنهایی- عرضه ی تاتی کردن هم نداریم ..
یک نفر باید بیایید عطر نرگسی ش پخش شود توی وسایل ارتباط جمعی مان .. ذهن ها .. حتی توی سجاده ها..
کار بالا گرفته ..
شهر پر شده از دستفروش هایی که بی پروا نام کامل ادکلن های جنسی را فریاد می زنند ..
یک نفر باید به دادمان برسد ..
۲ نظر
۳۰ آبان ۹۴ ، ۲۰:۱۲