یادداشت‌های روزانه‌ی من

یادداشت‌های روزانه‌ی من

دچار یعنی عاشق!!
و فکر کن که چه تنهاست اگر که
"ماهی کوچک"
دچار دریای بیکران باشد ..
.
.
من در اینستاگرام:

Instagram
Categories
Archive

۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

اون وقتی فهمیدم که فعالیت زیاد توی اینستاگرام چقدر کار چیپیه که صبح‌ها وقتی می‌رفتم توی مترو متوجه قالب اینستاگرام توی صفحه‌های گوشی هرجور آدمی می‌شدم. از خودم پرسیدم خوشت نیومد؟ بعد سرم رو به نشانه‌ی «نچ» کمی حرکت دادم و گفتم متاسفانه تو هم با همین آدما عضو این شبکه‌ای هموطن! 

اون وقتی که یه لحظه به تمام خانواده‌هایی فکر کردم که دختر و پسرشون با این فضای قابل ابراز وجود عوض شدن و به معنی واقعی کلمه بی‌حیا. به تمام بچه مذهبی‌های خوبمون که یه روزی احتمالا سر اسمش قسم می‌خوردن و حالا وارد این بازی کثیف دیده شدن به هر قیمتی، برای هرکسی شدن و حالا حتی از غصه نمی‌تونیم صفحه‌‌شون رو باز کنیم. وقتی یهو دیدم چقدر خط قرمزا برامون کمرنگ شدن. منِ نوعی کی انقدر روشن‌فکر بودم! برای همین هم تعداد زیادی از فالویینگامو که گزارش روزانه کار و‌زندگی‌شونو می‌دادن و اون هرازگاهی که سر می‌زدم باعث می‌شد ببینم و یا بعضیاشون ناخودآگاه برام عادی سازی‌شه آنفالو کردم. هر آدمی که جونِ روحش براش مهمه باید این افراد رو آنفالو کنه تا نوک انگشت پامون رو ازین منجلاب بکشیم بیرون و برای اون آدمای خوبی که گرفتار شدن و حرف روشون تاثیر نداره دعا کنیم. یا وقتی دیدم زن و مرد متاهل راحت باهم شوخی می‌کنن، میگن می‌خندن و دلم می‌خواست از غصه به دو نیم تقسیم شه. نه آقا نباید این باشه. درست نیست. نکنیم. با دست خودمون زندگی‌های معمولیمون رو خراب نکنیم. مسکّن‌های چند ساعته‌ن احتمالا و درمان ریشه‌ای نیاز دارن. مگه یه آدم سالم با قلب سلیم چی می‌خواد از زندگی؟ راستش خوندن موفقیتایی هم که به ضرب و زور رانت و هزارجور سهمیه کسب شدن وقتی صرفا جهت عرض اندامه و این‌که داره می‌زنه رو شونت که بگه بیین من خیلی شاخم! هیچ جذابیتی برام نداره بلکه‌ هم خنده‌داره! هنوزم فکر می‌کنم اصیل‌تر از وبلاگ هیچ‌جا نیست. بی‌حاشیه. آرام و فرهنگی.

دیروز یکی از دوستانم سوال کرد چطور می‌تونی نباشی هیچ‌جا و چرا؟ من فقط به این فکر کرده بودم چقدر آدم‌های بزرگی که میشناختم، وقتی فهمیدم صفحه اینستای شخصی دارن و خودشون اداره می‌کنن کمی در نظرم جایگاهشون عوض شد. پس چرا من باید همچین جایی زیاد فعالیت کنم؟ و این یعنی در شأن ما نیست. 

۲ نظر ۲۰ خرداد ۹۸ ، ۰۱:۵۳
ماهے !!

حتما یادت هست که گفته بودم خرابمان کن و از نو بساز، کمی دیر شده امّا هنوز هم برایمان جا گذاشته‌ای. مثلا فردا در میان قنوت نماز شیدایی‌ات که پُر است از حس‌ دوگانه‌ی شوق عید و ناراحتی تمام شدن ماهت، آن جایی که می گوییم «اللهم اهل الکبریاء والعظمه .. و اهل العفو و رحمه» دقیقا همان‌جا فرصتی دادی برای دوباره از نو ساخته شدن. سرگردانی سخت‌تر از ویرانی‌ست. ویرانمان کن و از نو بساز.

۰ نظر ۱۴ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۲۳
ماهے !!

«مشکل داریم اما بن‌بست نداریم، پیشرفت داریم». این جمله‌ را آقای خامنه‌ای امروز در سالگرد ارتحال امام(ره) بیان کردند. نپرداختن به حواشی، امید، داشتن تفکّر مقاومت، پیشرفت و مستقل بودن، جزء جداناشدنی تمام سخنرانی‌های ملّی آقاست. هیچ سخنرانی‌ای از او‌نخواهیم یافت که از یأس و نشدن و ذره‌ای اظهار عجز صحبت کند. آن هم نه‌ از جهت خودخواهی و به‌تنهایی، بلکه همه چیز را در جمع، در همبستگی، در «ما» می‌بیند. اسلام دین فردی نیست. همین هم باعث می‌شود اگر سه ساعت مدام و مداوم پشت‌سر هم صحبت کند، در پس لحظه‌ها ساعت را نیم‌نگاهی هم نکنم. آدم‌های خودساخته و مثبت با آدم این‌کار را می‌کنند. خدا را شکر برای روزی که رهبری را قبول نمی‌کردند و اعضای مجلس خبرگان اما، دست از اصرار برنداشتند.

۰ نظر ۱۴ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۴۴
ماهے !!

اکثر کسانی‌که تحلیل‌ سنگین تغییر روز عید فطر بخاطر ۱۴ خرداد می‌دهند، کل ماه مبارک را مانند ۱۱ ماه دیگر سال خورده‌اند. برای این دسته از کارشناسان نجوم چه فرقی دارد ماه کی دیده شود و یا عید چه روزی باشد؟

چند روز پیش یکی را دیدم که می‌گفت حکومت ایران به‌خاطر کَل‌کَل با عربستان عیدفطرش را یک روز بعدتر می‌اندازد! یاد سالی افتادم که دو تا نیمه‌شعبان دیدم. یکی در شهر مکّه و دیگری فردایش در تهران.

۰ نظر ۱۴ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۰۳
ماهے !!

مکبّر گفت آخرین جمعه ماه رمضانه. تازه به خودم اومدم دیدم چی شده! انگار همین دیروز بود که اومدم نوشتم منبر شب سوم رمضان و بعد دکمه ذخیره و انتشار رو زدم. روزنامه همراهم داشتم. پهنش کردم. کف پام روی آسفالت داغ نزدیک میدون فلسطین، مثل زمینای صاحب اسمش میسوخت. نماز جمعه رو با جماعت با صفایی که توی خیابون نشسته بودن، خوندم. منتظرموندم تا نماز عصر رو بخونیم. به مصرف داخلی و تاثیر خارجی (داشتن یا نداشتن) این راهپیمایی فکر نکردم. امروز روز اسلام بود. اصلا وظیفه هر انسان آزاده و مدعی صلح اینه که بره و از ظلم اعلام برائت کنه. اگه اینجوری نه چجوری؟ حالا بخوای فکر کنی تاثیر میذاره یا نمیذاره؟ حتما میذاره. شاید روی یه فردی خارج از اون جمع و داخل کشور. این که دید یه نفر نسبت به ظالم و مظلوم درست بشه، کم چیزی نیست. نه فقط از جهت این که دونه دونه افراد زیاد میشن، بلکه از این جهت که همینم که یه نفر ببینه نه آقاجون انگار همه چی اون دنیای کوچیکی که برا خودم ساختم نیست.

۱ نظر ۱۰ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۱۹
ماهے !!
امشب به یک نویسنده "کمی" غبطه خوردم. مخصوصا وقتی گفت معمولا هفت- هشت تا کتاب را با هم پیش می‌برد. طول می‌کشد تا تمام شوند ولی، سالی یک کتاب دارد. کتاب که می گویم فیکشن و نان-فیکشن هایی هستند که بشود به‌خاطرشان جلسات نقد گذاشت یا شرکت کرد. قدرت تخیل و خلاقیتش تحسین برانگیز است. سوال کلیشه ای به ذهنم رسید که چه شد اصلا نویسنده شده؟ خیلی جدی گفت: «هیچی بار خورد! چون کار دیگه ای بلد نبودم.» شاید علت موفقیتش هم همین است. حالا چون خلاف دیدگاه‌های امثال من را داشت که نمی‌شود به او صفت موفق را نسبت نداد. خب البته این‌که ما هم ممکن است توی چهل پنجاه سالگی، حتی جایگاه بهتری داشته باشیم دور از ذهن نیست. علت استفاده از کلمه "کمی" در ابتدای متن هم همین بود.

بعدا در خلوت خودم داشتم فکر می‌کردم من چه کاری را در تنهایی و بدون تماشاچی، دوست دارم انجام دهم و لذت ببرم؟ مقیاس دوست داشتن یک کاری می تواند این باشد. شوربختانه کارهای زیادی بود و فکر می‌کنم همین هم ترمز آدم برای زودتر رسیدن به هدف اصلی اش می‌شود. "تعدّد علایق"! الآن هم به لحاظ روحی احتیاج دارم یک مجله شناخته شده -از روی نیکی- داشته‌باشم که سه سال باشد سردبیر آنم. مدیر مسئولی به عهده خودتان! از استمرار و جا افتادن در "یک" عمل درست و درمان، حتی در شرایط بحرانی، خوشم می‌آید. امام سجاد حدیثی دارند که «إنّی لاُحِبُّ اَن اُداوِمَ عَلَی العَمَلِ وَ اِن قَلَّ؛ من دوست دارم که کار را هر چند اندک باشد، ادامه و استمرار دهم.» من هم!
۰ نظر ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۵۲
ماهے !!

در این دوره و زمانه که به سختی کسی وقت می‌کند برای خودش برنامه بریزد، چه رسد برای دیگری -بدون چشم‌داشت-، دوستی دارم که توجه و محبت زیادی به من دارد. خیّر است. بخیل نیست. هم‌نشینی‌اش با رشد خودم همراه است. هر وقت با او هستم، عادات متوسط برایم گل‌درشت می‌شوند و دوست دارم تغییرشان دهم. اراده‌ام را قوی‌تر و فکرم را با اعمال خوبش اصلاح می‌کند. معرفت صادق دارد. سرّش با علانیه‌اش یکیست. صبور و به معنای واقعی کلمه ماه است. مراقب نماز اول وقتم است. به سلامتی‌ام، به ساعت غذا خوردنم، حتی به پاکسازی بدنم از سموم هم فکر می‌کند. هم دوستم است، هم مربی‌ام. در اصل سلامت روحم را جدی می‌گیرد. بدن که سالم باشد، روح هم سالم می‌ماند و سلامت روح، کیفیت زندگی را می‌سازد. کیفیت زندگی‌ام را بالا می‌برد. برای همین هم بعد از مدتی که با او هستم شاداب‌تر می‌شوم. گل از گلم می‌شکفد. روزها بوی بهارنارنج و شب‌ها بوی شب‌بو می‌دهد. نام دوستم «رمضان» است. بله، این دوستی و مودّت گنج است. کارساز است. برکت دارد.

۰ نظر ۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۰۶
ماهے !!