یادداشت‌های روزانه‌ی من

یادداشت‌های روزانه‌ی من

دچار یعنی عاشق!!
و فکر کن که چه تنهاست اگر که
"ماهی کوچک"
دچار دریای بیکران باشد ..
.
.
من در اینستاگرام:

Instagram
Categories
Archive

پرتقال در گلو!

چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۳۶ ب.ظ
اول و آخر ... یار
دوم دبیرستان جلوی میز معلم یعنی میز اول نشسته بودم. او اما آمده بود کنار میز ما ایستاده بود، با یک قدم عقب/جلو تر! شاگرد اول های کلاس را می نشاند میز اول و بعد هم یک دسته ورق میداد دستمان که صحیح کنیم. خیلی احساس خستگی بر من غلبه کرد و تصمیم گرفتم گلویی تازه کنم!! پس هوس پرتقال خوردن کردم!
مادرم همیشه پوست میوه را با چاقو فقط خط می انداخت، همینطور که درس گوش میدادم پرتقال را هم پوست میکردم! گذاشتمش توی نایلونش و بعد هم توی جامیز. دست کردم توی کیفم که دستمال بردارم، دیدم معلم درسش را قطع کردم و گفت: "یا خودش بگه کی بود یا تمام جا میزا رو میام میگردم! هیچ کاریش ندارم فقط میخوام بهش بگم عجب پرتقالیه!" ته کلاس یکی داد زد:"آره خانم بوش تا اینجا هم میاد!"
به بغل دستیم گفتم مرضیه من پوست گرفتم! گفت الکی نگو، یعنی من نمیفهمم بغل دستیم داره پرتقال پوست میگیره ؟!!!
دست کردم تو جامیزو یه تیکه از پوستشو نشونش دادم، تنها چیزی که گفت این بود: باورم نمیشه !

من اون روز نمیخواستم تک خوری کنم، میخواستم کل ردیف رو پرتقال مهمون کنم ! اما معلم نذاشت !

+ خیلی ساله که ازون ماجرا میگذره ولی هر بار پرتقال میخورم یاد اون روز میفتم! مثل امروز که داشتم پرتقال میخوردم گفتم هم یه دستی به سر و روی وبلاگ بکشم هم خاطره مو بگم !!

نظرات  (۶)

۲۷ آبان ۹۴ ، ۲۳:۰۶ پلڪــــ شیشـہ اے
:)

چه با حال بوده ...

پاسخ:
:)
۲۸ آبان ۹۴ ، ۲۰:۵۶ مصطفی فتاحی اردکانی
خاطرات پرتغالی
پاسخ:
منو به شک انداختینا ! از لحاظ املاش !

۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۸:۵۲ پلڪــــ شیشـہ اے
عنوان پست رو که دیدم یاد کتاب "دختر پرتغالی افتادم"
پاسخ:
نخوندمش . حالا خوب بودش یا بد ؟!
۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۹:۲۸ پلڪــــ شیشـہ اے
رمان دوست داشتنی بود به نظرم. :)

یکسری پرتغال و یه دختر و یه پسر و عشق و عاشقی. البته بی مزه نبود مثل خیلی از قصه های آبکی. 
نوشته یوستین گاردر
پاسخ:
البته پرتقال درسته ها . پرتقال خوردنیه. آره ؟

آهان. تو نمایشگاه کتاب اردی بهشت یادم بنداز بخرم :))
۳۰ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۴ پلڪــــ شیشـہ اے
بله بله :)

پرتقال
پاسخ:
;)
بح بح !
پرتقال در کلاس !

البته ما نارنگی و خیار رو ترجیح می دادیم !
دل انگیرتر بود عطرشون !!!
پاسخ:
شما مسلمون نبودید اون زمان ؟
خیار خیلی بوش لامصبه ! کل کلاس ک هیچی راهرو رو هم پر میکنه !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">